پارت پنجاه یک

پارت پنجاه یک

رفتیم پیش دخترا نشستیم

و یکم گپ زدیم ک دختر عموم گف

لیندا:ماری سینگلی؟

اوم

لیندا:ن بابا باورم نمیشه

چرا

آنی:خب معلومه منم باورم نمیشه

کت:دختر تو خوشگلی من خودم ک کراش زدم روت

خب دلیل نمیشه ک هنو نتونستم ب کسی اعتماد کنم

آنی:نظرت راجب جاس چیع؟

چی؟منطورت چیه جاس فقط پسرخالمه

آنی:شوخی کردم بابا ،خواستم واکنشتو ببینم

لنا:نطرتون چیه یکم نوشیدنی بخوریم؟

کت:موافقم
و بقیه [[موافقم]]

خب حالا که همه موافقن بخوریم چرا ک ن

گارسون!

گارسون:بفرمائید

واسه ما نوشیدنی بیار خوبشو

گارسون:چشم
............


جک**

رفتیم و نشستیم

لوکاس:ی سلامی بدی بد نیستا

عادتمه سلام ندم خب؟

رام:خیلی خب حالا چه گیری دادین ب سلام بشینین یه گپی بزنیم خداوکیلی حوصلم رف

تقریبا ی ۱۸ نفر بودیم ک دور میز نشستیم و قرار شد جرعت و حقیقت بازی کنیم

بازی کردیم و.
بعد از نیم ساعت **

یکی وارد شد چون مام روبرو خروجی نشسته بودیم توجمون رو جلب کرد
ک یه پسر تقریبا جوون پیاده شد
در همین حین لوکاس پاشد

لوکاس:هی! سلام پسر خوش اومدی

جاس:سلام داداش خوبی؟کی اومدی

اومدن سمت میز

لوکاس:یه ۱ ساعتی میشه بیا بشین

جاس:سلام ،جاس هستم خش بگذرع

اونا نشستن و پچ پچ کردن

بعد از ۱۵ دقیقه **

رام:خب ادامه بدیم؟

جاس:آره منم بازی میکنم

لوکاس:معلومه بدون ت بازی حال نمیدع

نمیدونم چرا ولی این لوکاسه بدجوری رو مخمه))
دیدگاه ها (۰)

لباس لوکاس

لباس اونیکس

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط