سیرابم کن

سیرابم کن
که تشنه ی با تو بودنم
سیرابم کن
که روایت های پر از احساس من
فقط فریاد بی صدای نبودن توست
شهر ه ی عالم شده ام
از صدای خروش تشنگی ام
علاجی نیست عطش با تو بودن را
جز با آمدنت
آرام کن التهاب مرا
تشنه ی جرعه ای با تو بودنم...
دیدگاه ها (۶)

و چه آرام دلتحضرت آرامم شد...

بگذار در پناه شب،از ماه بار بردارمبگذار پر شوماز قطره های کو...

تو باشی و هوای بهار و من قدم به قدم فدایت می شومتو باشی ، از...

در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم که مگر حال مرا چشم تو تصوی...

#دعای_باران ⁨ما لرا وقتی فصل بارون میشد و بارون نمی بارید(مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط