💋😈رمان عروسک من💋😈

💋😈رمان عروسک من💋😈
پارت6
ویو سوجین🌊
خب من حاضر شدم و لباس مشکی پوشیدم(دومین لباس)
یه کیف مشکی برداشتم و یه ادکلن شیرین هم زدم و موهامو باز گذاشتم و یه آرایش کم کردم و منتظر جیمین موندم
ویو جیمین🌊
حاضر شدم و یه ادکلن تند زدم و اومدم تو حیاط و به بادیگاردم گفتم ماشین فراری مشکی مو بیاره 1دقیقه بعد اورد و من و سوجین سوار شدیم
سوجین:عشقم بریم دنبال کاملیا؟
جیمین:تهیونگ میره دنبالش و اونا باهم میان
سوجین:اوکی
ویو تهیونگ🌊
رفتم دنبال کاملیا که یهو یه فرشته سوار شد
کاملیا:عامم تو تهیونگی
تهیونگ:بله بانوی من
کاملیا:ببخشید منظورتون چیه؟
تهیونگ:هیچی
کاملیا:خوشتیپ ها
تهیونگ:تو هم زیبایی بانو ی من
کاملیا:واییی چقدر جذابه(تو دلش)
ویو سوجین🌊
تازه رسیدیم بار که بعد کاملیا و تهیونگ اومدن
جیمین:تهیونگ معرفی میکنم عشقم سوجین
سوجین:اووووو خوشبختم
تهیونگ:منم همینطور زن داداش
کاملیا:خب تو جیمینی درسته؟
جیمین:درسته
کاملیا:قول بدع رفیقم رو ناراحت نکنی
جیمین:به قولم عمل میکنم
سوجین:جووونا بیاید یکم خوشبگذرونیم
ویو سوجین🌊
من به جیمین گفتم که باهم برقصیم رقصیدیم

ویو تهیونگ🌊
میخواستم به کاملیا پیشنهاد رقص بدم که گفتم
تهیونگ:بانو با من میرقصی
کاملیا:بله چرا که نه
ادامه دارد🍓🍓🍓🍓
تا پارت بعد 4لایک