عشق

عشق
لا به لای همین
سحرگاهان پنهان است...
کافیست
دست مرا گیری
و یکصدا
به زندگی
سلامی دوباره دهیم....
هر طلوع تولدی دیگر است
و هر صبح شروع عشقی تازه
دوباره یک فنجان چای داغ
از صدای تو
دوباره
عاشق شدن
با من....
برخیز....
دیدگاه ها (۳)

مهربونم ؛خسته ام ...از این سوال بی جواب که هر لحظه می پرسم "...

مادربزرگـــــم همیشه میگفت :قلبت که بی نظم زد ، بدان که عاشق...

دلتنگیلبخند توست...که ساعتی بعدندارمش

ای کـاشفردا که از خواب بیدار می شویمزندگی یک رنگ دیگر باشد.ه...

شد خزان گلشن آشنایی...

شب، بوی گیسوانت را دارد.بادی که از سمت پنجره می‌وزد، ردّ لبخ...

پارت : ۶۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط