سهم من

سهم من
از تو
عشق نبود
شانه هایی زخمی بود
که هیچکس
بر آن
تکیه نزد

سهم من
تنهایی بود
و
مشتی خاطرات بیخواب،
که خواب را
از چشمانم
می ربود
سهم من
فقط قلم بود
و
انبوهی کاغذ
که همیشه
از تو
می نوشت.
دیدگاه ها (۱)

این روزهاشریان های تشنهٔ قلبمنفسهای تو را می طلبند.با کدامین...

💫 ای عشق! ، آیه آیه ی قرآن به نامِ توآغازِ آفرینشِ انسان به...

‍ بگذاردنبالِ خیالت بگردمشاید چشمهایت رازیرِ بارانپیدا کنملا...

در کلبه ی سردِ تنهاییاز عشقِ زیبای توکتابی نوشته امپر از شعر...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

دوست داشتنت وظیفه‌ ام که نبود ، فریضه‌ ام بود ؛ به جا آوردمش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط