چشم وا کردم و دیدم که خدایم تو شدی

چشم وا کردم و دیدم که خدایم "تو شدی"
دفتر پر غزل خاطره هایم "تو شدی"

درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم"تو شدی"

درد من دوری از توست،بغل وا کن تا
که بگویم به همه قرص و دوایم"تو شدی"

دورم از دین خودم....قبله ی من گم شده و
معبد و قبله ی من....ذکر دعایم "تو شدی"

دور این میز که از خاطره هایت می گفت
باز هم بانی یخ کردن چایم "تو شدی "

خانه مسکوت...غزل مرده و من بی تابم
علت زلزله در زنگ صدایم "تو شدی
دیدگاه ها (۱)

ای هم نفس ام در دل من جا شده ایدیوانه شدم بسکه تو زیبا ...

ای دل غم آشنای من طاقت برایت میخرم از تماشای ج...

تو که رفتی به خدا از همه وحشت کردمآن همه خاطره را طعمه ی حسر...

برده طاقت از دلم روی مَهَت زیبای مناز شقایق ها سَری ای تک گُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط