چند پارتی جیمین*
چند پارتی جیمین*
از صفر تا صد.
(علامت جیمین_،پدرجیمین پ.ج،مادرجیمین م.ج)
(جیمین ویو)
داشتم توی کوچه قدم میزدم که یک برگه دیدم دیدم نوشته:
( بیگ هیت:به یک کار اموز برای خواننده گی نیاز داریم.)
برگه رو کندم و باخودم بردم خونمون یرگه رو به مادرم دادم.
_اوما(مامان) بیا این برگه رو پیدا کردم بنظرت برم یا نرم.
م.ج:اره پسرم برو ولی باید به بابات بگیم.
(شب)
بابا امد منم بگه رو بردم بهش دادم.
پ.ج:این چیه؟
_ابا(بابا)این یک برگه هست که نوشته به یک کاراموز جواننده گی نیاز داریم بنظرت برم یا نرم.
پ.ج:اره پسرم برو اگه مامانت راضی هست.
_هورااااا(بچم ذوق کرد😄)پریدم بغل بابام و مامانم.
(فردا صبح)
م.ج:پاشو پسرم امروز روز بزرگی هست.
_باشه.
سلام میدونم کمه ولی باید بخوابم تا فراد قیافه 💩)فکر کنم خودتون فهمیدین)رو ببینم
بایی
فردا پارت بعد رو میزارم🖑🖑
از صفر تا صد.
(علامت جیمین_،پدرجیمین پ.ج،مادرجیمین م.ج)
(جیمین ویو)
داشتم توی کوچه قدم میزدم که یک برگه دیدم دیدم نوشته:
( بیگ هیت:به یک کار اموز برای خواننده گی نیاز داریم.)
برگه رو کندم و باخودم بردم خونمون یرگه رو به مادرم دادم.
_اوما(مامان) بیا این برگه رو پیدا کردم بنظرت برم یا نرم.
م.ج:اره پسرم برو ولی باید به بابات بگیم.
(شب)
بابا امد منم بگه رو بردم بهش دادم.
پ.ج:این چیه؟
_ابا(بابا)این یک برگه هست که نوشته به یک کاراموز جواننده گی نیاز داریم بنظرت برم یا نرم.
پ.ج:اره پسرم برو اگه مامانت راضی هست.
_هورااااا(بچم ذوق کرد😄)پریدم بغل بابام و مامانم.
(فردا صبح)
م.ج:پاشو پسرم امروز روز بزرگی هست.
_باشه.
سلام میدونم کمه ولی باید بخوابم تا فراد قیافه 💩)فکر کنم خودتون فهمیدین)رو ببینم
بایی
فردا پارت بعد رو میزارم🖑🖑
۹.۷k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.