دلتنگم و دیدار تو درمان منست

دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست

«مولوی»
دیدگاه ها (۱)

‍ معشوقه به سامان شد تا باد چنین باداڪفرش همه ایمان شد تا با...

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،عزیز می‌شود ...*یک لحظه آفتاب...

خدایا ما را به غصه های معمولی مان برگردان به قسط های عقب افت...

چشم خود بستم کهدیگر چشم مستش ننگرمناگهان دل داد زد: دیوانه! ...

دلتنگم و دیدار تو درمان من‌است بی‌رنگِ رُخت زمانه زندا...

‌🍁 دلتنگم و دیدار تو درمان من‌ است بی‌رنگِ رخت زمانه زندان م...

‌🍁 دلتنگم و دیدار تو درمان من‌ است بی‌رنگِ رخت زمانه زندان م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط