اگرچه در دل آن سنگ، جای ما نشده ست
اگرچه در دل آن سنگ، جای ما نشدهست
خوشا به من که دلم کاروانسرا نشدهست
همین که اشک مرا دید با رقیبان گفت :
هنوز با دل سنگ من آشنا نشدهست !
به گریه گفتمش ای ماه، رو میپوش از من
به خنده گفت که رویم هنوز وا نشدهست
نگاهش از من دلتنگ و یادش از دل تنگ
جدا شدهست به آسانی و جدا نشدهست
نماز خواندم و این جامهی شرابآلود
هزار شکر که آلودهی ریا نشدهست ...!
خوشا به من که دلم کاروانسرا نشدهست
همین که اشک مرا دید با رقیبان گفت :
هنوز با دل سنگ من آشنا نشدهست !
به گریه گفتمش ای ماه، رو میپوش از من
به خنده گفت که رویم هنوز وا نشدهست
نگاهش از من دلتنگ و یادش از دل تنگ
جدا شدهست به آسانی و جدا نشدهست
نماز خواندم و این جامهی شرابآلود
هزار شکر که آلودهی ریا نشدهست ...!
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.