و بی شک من در یکی از شب های همین سالهای جوانی ام بجای ...

و بی شک من در یکی از شب های همین سالهای جوانی ام، بجای آن که قبل از خواب
خودم را در لباس عروس درکنارت تصوّر کنم،
بجای آن که قربان صدقه ی عکس هایت بروم
و به بهانه ی احمقانه ای برای پیام دادن،فکر کنم،
بجای آن که برای بچه هایمان
دنبال اسم هایی شبیه نام تو بگردم و دعا کنم،
پسرمان شبیه تو باشد،
"به امیدِ اینکه عشق بعد از ازدواج هم به وجود می آید.."
به عَقدِ مردی که تمام ملاک هایم را دارد، در خواهم آمد...
لباس عروسی به تن میکنم که به سلیقه ی تو نیست..
در تمام ساعاتِ جشن به این فکر میکنم
که اگر امشب تو کنارم بودی،
چقدر خنده هایم مصنوعی نبود..
چقدر در لباسِ دامادی دوست داشتنی تر میشدی
و چقدر دلم برایت ضعف میرفت...
به خودم دلداری میدهم که
عشقِ بعد از ازدواج مقدس تر است...
چندسالی میگذرد و هربار که در آشپزخانه
قرمه سبزی ام را میچشم،به این فکر می‌کنم
که چقدر چاشنیِ عشق را کم دارد...
هربار که از جاده ای باریک
در دلِ جنگلی مِه آلود میگذریم،
در سکوت به عمقِ مِه خیره میشوم و
به این فکر می‌کنم که این
درست همان جاده ی رویایی ست
که عاشقش بودی،همان جاده ای که باید در تمامِ طولش
من میوه در دهانت میگذاشتم و
تو برایم آواز میخواندی ...
سال ها بعد...
من کدبانوی میانسالِ خانه ای هستم
که هیچ چیز کم ندارد...
تار موهای سفیدم دیگر قابل شمارش نیست
و عادت کرده ام به دوست داشتنِ پدرِ بچه هایم...
بچه هایم بزرگ شده اند و به ازدواج فکر میکنند..
و من آن روز...
به فرزندانم خواهم گفت:
"عشق بعد از ازدواج هم به وجود می آید،
به شرطِ آن که قبل از ازدواج
"هیچوقت" تجربه اش نکرده باشی!"
.
نویسنده: الناز شهرکی
پیج‌ اصلی: @snouwy
#عکس ، #عشق ، #تکست ، #داستان_کوتاه ، #شرح_پریشانی
دیدگاه ها (۱۸)

مـن هرگـز در زندگـی به انـدازه الـان کـه خـودم را بـه تمـامی...

باخبرم که جویایِ احوالم بودی؛ از دوستانم شنیده ام که زندگیت ...

جا نگذارید! هرچه را که روزی می‌آورید رابا خودتان ببریدوقتی ک...

اوایل که ساختمان رو به رویی را تخریب می کردنند دلم گرفت، و ن...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

موسیقی

از جون و ماتحت مایه گذاشتم۷ تا ارت تو ی روز_ایا یک چالشه؟ نه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط