بعد از مدت ها دیدمش دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغ
بــعد از مدت ها دیدمش! دستامو گرفت و گفت چقدر دســـتات تغییر کردن… خـُودمو کنترل کردم و فــَقط لبخندی زدم… تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم: بی مـَعرفت! دســـتای من تغیــیر نکرده… دستات به دســـتای اون عادت کرده!!!!
- ۶۵۰
- ۰۸ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط