پارت ۴
پارت ۴
استاد فیلیز : بچه ها بشینین سرجاتون.امروز بیرین بیرون.ملیسا : برای چی استاد.استاد فیلیز : برای اینکه از جاهای کشف نشده استانبول میرید میبینید و عکس میگیرید.هاریکا : گروهی هست یا هممون باهم میریم.استاد فیلیز : همتون باهم میرید حتی با چندتا دانش اموزان کلاس بغلی میرید.دوروک ( زیر لب ) : حالا نمیشد از کلاس دیگه میاوردید.استاد فیلیز : بیاین تو.شما ها با کانات ، اکیم ، اوزان ، جیدا ، دمیر ، نازلی ، گولین و گونش میرین.شما ها یک ربع دیگه بیاین تو اتوبوس.استاد فیلیز رفت.اوزان : پیش عمر کوچولو این دختره بغلیت کیه.تولگا : به تو ربطی نداره.اوزان : ای بابا ای کاش میگفتی.بچه ها فکر کنم زبون عمر کوچولو رو موش خورده.عمر بلند شد و رفت پیش اوزان.عمر : الان دهنت رو سرویس میکنم.سوسن رفت پیش عمر که جلوش رو بگیره.سوسن : عشقم ولشون کن روانین.عمر : عزیزم نمیبینی داره عصبیم میکنه.سوسن : بیا بریم بشینیم.سوسن و عمر رفتن نشستن.جیدا : اوووووووو مثل اینکه عمر دوست دختر پیدا کرده.یه دوست دختر روانی و احمق.سوسن : به کی گفتی روانی و احمق.سوسن موهای جیدا رو کشید.جیدا : موهام رو ول کن دختره عوضی.سوسن ول نمیکنم تا از من عذرخواهی کنی.دیوونه.جیدا : ازت عذرخواهی نمیکنم.سوسن : باشه پس من ادامه میدم که جونت دراد.اوزان : داری چیکار میکنی موهاش رو ول کن.سوسن : ول نمیکنم.اوزان سوسن رو هل داد و سوسن افتاد زمین.عمر : اوزان.عمر از اون طرف به اوزان مشت زد.جیدا : چرا اینو میزنی.عمر : جیدا.عمر سوسن رو بلند کرد.عمر : خوبی.سوسن : خوبم.عاکف : بچه چیکار میکنید چندبار صداتون کردم نشنیدید.اوزان گونت چیشده.عمر : عمو عاکف اوزان سوسن رو هل داد من با مشت زدم تو صورتش.عاکف : واقعا که اوزان چرا همچین کاری میکنی.باشه دیگه برید سوار اتوبوس بشین.(( شب )).همه خونه اورهان بودن و داشتن قبل از غذا چایی میخوردند.گوشی عمر زنگ خورد.عمر : بله.سوسن : سلام عشقم.عمر : سلام.سوسن : اگه میخوای بریم بیرون غذا بخوریم.عمر : باشه.سوسن : پس میام دنبالت بریم.عمر : باشه.خداحافظ.سوسن : خداحافظ.ایتن : عمر کجا میری.عمر : دارم میرم بیرون.ایبیکه : کسی باهات هست.عمر : نه.من دیگه میرم خداحافظ.(( رستوران )).عمر : من میرم سرویس بهداشتی الان میام.سوسن : باشه.گوشی عمر زنگ خورد.سوسن : کیه.سوسن گوشی رو جواب داد.هلین : عمر عشقم کجایی خیلی وقته منتظرم.سوسن گوشی رو قطع کرد.عمر اومد سرمیز نشست.سوسن : عمر تو به من خیانت میکنی.عمر : نه.چرا پرسیدی.سوسن : چون اینجا نوشته عشقم.واقعا که عمر.سوسن پول غذا رو داد و رفت.(( خونه اورهان )).همه اونجا بودن.برک : اوگولجان ولم کن.عمر نیست به من گیر دادی.نباهت دید عمر داره با چشای گریون و ناراحت میاد.نباهت : عمر داره میاد ولی چرا اینقدر ناراحته.برک : ..
استاد فیلیز : بچه ها بشینین سرجاتون.امروز بیرین بیرون.ملیسا : برای چی استاد.استاد فیلیز : برای اینکه از جاهای کشف نشده استانبول میرید میبینید و عکس میگیرید.هاریکا : گروهی هست یا هممون باهم میریم.استاد فیلیز : همتون باهم میرید حتی با چندتا دانش اموزان کلاس بغلی میرید.دوروک ( زیر لب ) : حالا نمیشد از کلاس دیگه میاوردید.استاد فیلیز : بیاین تو.شما ها با کانات ، اکیم ، اوزان ، جیدا ، دمیر ، نازلی ، گولین و گونش میرین.شما ها یک ربع دیگه بیاین تو اتوبوس.استاد فیلیز رفت.اوزان : پیش عمر کوچولو این دختره بغلیت کیه.تولگا : به تو ربطی نداره.اوزان : ای بابا ای کاش میگفتی.بچه ها فکر کنم زبون عمر کوچولو رو موش خورده.عمر بلند شد و رفت پیش اوزان.عمر : الان دهنت رو سرویس میکنم.سوسن رفت پیش عمر که جلوش رو بگیره.سوسن : عشقم ولشون کن روانین.عمر : عزیزم نمیبینی داره عصبیم میکنه.سوسن : بیا بریم بشینیم.سوسن و عمر رفتن نشستن.جیدا : اوووووووو مثل اینکه عمر دوست دختر پیدا کرده.یه دوست دختر روانی و احمق.سوسن : به کی گفتی روانی و احمق.سوسن موهای جیدا رو کشید.جیدا : موهام رو ول کن دختره عوضی.سوسن ول نمیکنم تا از من عذرخواهی کنی.دیوونه.جیدا : ازت عذرخواهی نمیکنم.سوسن : باشه پس من ادامه میدم که جونت دراد.اوزان : داری چیکار میکنی موهاش رو ول کن.سوسن : ول نمیکنم.اوزان سوسن رو هل داد و سوسن افتاد زمین.عمر : اوزان.عمر از اون طرف به اوزان مشت زد.جیدا : چرا اینو میزنی.عمر : جیدا.عمر سوسن رو بلند کرد.عمر : خوبی.سوسن : خوبم.عاکف : بچه چیکار میکنید چندبار صداتون کردم نشنیدید.اوزان گونت چیشده.عمر : عمو عاکف اوزان سوسن رو هل داد من با مشت زدم تو صورتش.عاکف : واقعا که اوزان چرا همچین کاری میکنی.باشه دیگه برید سوار اتوبوس بشین.(( شب )).همه خونه اورهان بودن و داشتن قبل از غذا چایی میخوردند.گوشی عمر زنگ خورد.عمر : بله.سوسن : سلام عشقم.عمر : سلام.سوسن : اگه میخوای بریم بیرون غذا بخوریم.عمر : باشه.سوسن : پس میام دنبالت بریم.عمر : باشه.خداحافظ.سوسن : خداحافظ.ایتن : عمر کجا میری.عمر : دارم میرم بیرون.ایبیکه : کسی باهات هست.عمر : نه.من دیگه میرم خداحافظ.(( رستوران )).عمر : من میرم سرویس بهداشتی الان میام.سوسن : باشه.گوشی عمر زنگ خورد.سوسن : کیه.سوسن گوشی رو جواب داد.هلین : عمر عشقم کجایی خیلی وقته منتظرم.سوسن گوشی رو قطع کرد.عمر اومد سرمیز نشست.سوسن : عمر تو به من خیانت میکنی.عمر : نه.چرا پرسیدی.سوسن : چون اینجا نوشته عشقم.واقعا که عمر.سوسن پول غذا رو داد و رفت.(( خونه اورهان )).همه اونجا بودن.برک : اوگولجان ولم کن.عمر نیست به من گیر دادی.نباهت دید عمر داره با چشای گریون و ناراحت میاد.نباهت : عمر داره میاد ولی چرا اینقدر ناراحته.برک : ..
۶.۹k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.