تبلتم درصد شارژ داره اما من کلی ایده داریم که نمیتونم

تبلتم ۲۱ درصد شارژ داره اما من کلی ایده داریم که نمیتونم ول کنم
بریم شروع
.
.
.
ویو میکو :
داشتم از دبیرستان بر میگشتم که چند تا پسر من و محاصره کردن
؟؟؟: اوفف چه دختری
؟؟: خیلی خوشگله
؟؟؟؟ : دوست دخترم میشی ؟ 😈
میکو : خفه شین عوضی ها (با کمی ترس )
؟؟ : آخی چقدر ترسیده
؟؟؟: کوچولو
من با اخم توی صورت اون پسر ها نگاه کردم و دیدم بینشون یک فرصت هست تا از ازشون بگذرم من هم سریع از اون فرصت استفاده کردم و از بینشون گذشتم و شروع به دویدن کردم
؟؟؟؟:بگیریدش
و بعد دنبالم کردن
من داشتم میدویدم خیلی ترسیده بودم که یک دفعه خوردم به یک پسر مو سفید که کنارش یک پسر با مو های مشکی ایستاده بود .
پسره : هواست کجاست ؟
میکو : خ..خ..خیلی مع..ذرت می..خوام (خیلی معذرت میخوام )
پسره : چی شده چرا اینقدر ترسیدی
میکو : چند تا مزاحم دنبالم کردن
؟؟؟؟ : اوناهاش اونجاست
میخواستم بلندشم اما پام زخم شده بود
سرم رو با ترس بالا گرفتم و دیدم پسر مو سفید زده داغونشون کرده
پسر مو مشکی بهم گفت : حالت خوبه پات زخمی شده
میکو : آره خوبم
و بعد بهم کمک کرد بلندشم
از پسر مو سفید و پسر مو مشکی تشکر کردم و گفتم
میکو : از جفتتون ممنونم میتونم اسمتون رو بپرسم
پسر مو مشکی : البته من سانو شینیچیرو ام هر جا کمک لازم داشتی بهم بگو
پسر مو سفید : واکاسا ( سرد ) ( نمی‌خواست فامیلیش رو بگه )
میکو : ازتون ممنونم شینیچیرو و واکاسا خداحافظ 🙂
شینیچیرو : خداحافظ😊
واکاسا: خداحافظ😒
.
.
.
پایان
ببخشید اگر خوب نشده
ولی قول میدم پارت های بعدی درستش کنم
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲

راضی بودین 🥺ببخشید اگر خراب شد فعلا یکم خسته کننده است اما ب...

خفن😯🤠😆😁

نکته توی این چند پارتی واکاسا ۱۹ سالشه ...اسم : میکو هاتایوم...

برادرای هایتانی پارت ۱

پارت دو زندگی شیرین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط