تو

‌‌‌
‌‌‌
تو
مثل پیچک بازیگوشی هستی
که آنقدر دلبرانه
دورِ تنهایی ام پیچیده ای
که انگار
آغوش هیچ بَنی بشری
دنیای خسته ام را
تا به حال بغل نکرده باشد
‌‌‌

و من قطعاً
تکّه آهنِ زنگار بسته ای
که بی آنکه بخواهم
سالهاست - سخت و سنگین -
سقف خانه ی باغبانی را سُتون شده ام

که شدیداً اعتقاد دارد :
‌‌‌
پیچک ها ،
علف های هرزه ای بیش نیستند...
‌‌‌
‌‌‌
‌‌‌
#سیاوش_خاکسار
دیدگاه ها (۱)

بغضم به تمام شهر ارسال شده است... درحنجره ام ترانه ای چال شد...

داشتمدر کوچه های پاییـز قدم میزدم کهعطـرت پیچید... من هم که ...

مهم نیست که شانه هایت تجسم است...و آغوشت خیال!همه یادت اینجا...

"شب"گهواره ایست ،که تا صبح یاد تو را در خوابِ من تاب می دهد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط