تو را در مه این دنیا دیدم

تو را در مه این دنیا دیدم،
چونان شبحی که از رویاهای دور
می‌آید؛
دستی در باد،
چشمی در خواب
خوابی در ماه.

و من،
با تمام نبودنت،
به تو سلام خواهم گفت،
بی‌آنکه بدانی
کسی در این جهان
پشت خاموشی خورشیدک‌های تنها
با تمام جانش
در انتظار عبور تو مانده بود
در کوچه هایِ بن بست سردِ این شهر.

#داریوش افشار
دیدگاه ها (۰)

پرسید: مسیر منتهی به بهشت کجاست؟گفتم: از قلبت آغاز کن...هرجا...

سعی کن روی پای خودت بایستی! اگر افتادی بدان که در این دنیا ه...

‌تــــــــو نوری هستی در تاریکی روزهای خسته،گرمایی در سرمای ...

.فکر کنم هیچکسی تا حالا اندازه عباس معروفی اینقدر قشنگ نتونس...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

پارت : ۳۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط