ما تصمیم گرفتیم که فقط یه بار اونم بخاطر جونمون انجامش ب

+ما تصمیم گرفتیم که فقط یه بار اونم بخاطر جونمون انجامش بدیم
_اوه بیبی افرین گزینه‌ی درست رو انتخواب کردین

کوکمین هر دو بغضی داشتند که اگر لب باز میکردن اون بغض تبدیل به رودخانه ای از اشک میشد

_بعد مدرسه به این آدرس بیاین

کوکمین به هدرسی که توی دستشون بود خیره بودن که وقتی سرشون رو بالا آوردن دیگه تهی اونجا نبود

((ویو بعد مدرسه))

کوکمین به اون آدرس رفتن و خونه‌ای خیلی خیلی بزرگی رو دیدن و در زدن که در خودش باز شد اونا رفتن داخل به حس گردن کسی داره پشت گوششون نفس میکشه خیلی ترسیدن که با صدایی ترسشون بیشتر شد

_های بیبی‌های من

کوکمین با همون بغض روشون رو برگردوندن

ته دست کوکمین رو گرفت و برد بالا داخل اتاق و بعد گفت

_خب بیاین شروع کنیم

ته کوکمین رو حل داد روی تخت و


بیاین کامنت
دیدگاه ها (۱)

(ویو فردا صبح)(ویو کوک)با حس حیزی روی صورتم بیدار شدم بعد دی...

و یهو چشمشون به تهی افتاد که داشت نگاشون می‌کرد هر دو خجالت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط