پارت ۴۷

همینطور دنبال ته بودم که نامجون و هوسوک وارد شدن
# هی باز این چیکار کرده ؟
و جلوی ته وایستاد تا نزنمش
- برگشته به جیمین گفته نی نی کوچولو
÷ تکذیب میکنم من بهش نگفتم نی نی کوچولو فقط گفتم برو بزرگترت بیا
- حالا هر چی با پسرکم بد برخورد کردی
÷ غلط خوردم ولم کن هوسوک تو یه چیزی بگ....
همه برگشتیم سمت هوسوک که دیدم از خنده پخش زمین شده
☆ وای ... وای ... خدا نکشتتون چقدر خندیدم
# یه دیقه یونگی الان داری بابت یدونه حرف تهیونگ میکشیش
- بله ته خودش میدونه من خیلی با جنبم ولی از این به بعد کسی به پسرکم چیزی بگه جرش میدم
÷ بهت حق میدم ببخشید
# یه دیقه چیشد ؟ ته الان عذرخواهی کرد ( رو به هوسوک )
☆ 🤷
و رفت سمت ته
# داداشی خوبی سرت جایی خورده؟ انگار حالت خیلی بده ؟ تب داری ؟
☆ آخ آخ بهت نگفتم نام ولی ته هم رفت قاتی مرغا
# واااااااااااااااااااااااات
÷ کوفت کر شدم
که کوک از اونور بدو بدو اومد
* ته ته من خوبی ؟ ( با بغض )
÷ خوبم نفسم ببین چیزیم نیست
# تهیونگ دو ثانیه فرصت داری توضیح بدی وگرنه میزارم یونگی
÷ کوک دوست جیمین که فردای روزی که شما رفتین اومد اینجا و طی یه مسئله خیلی چرت عاشقش شدم و حالا هم دوست پسرمه
* البته هنوز بهم پیشنهاد نداده
÷ کوککککک
* جانم
دیدگاه ها (۲)

پارت ۴۸

پارت ۴۹

پارت ۴۶

پارت ۴۵

من عاشق شدمپارت(21)☆☆☆☆☆☆☆☆☆(ته ها به یه خرابه میرسه که هه س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط