نویسنده : پارک جیون
نویسنده : پارک جیون
رائون و جونگکوک
شات ۳
بعضی آدما وارد زندگیت میشن تا بهت یادآوری کنن زیادی رو آدما حساب باز نکنی!
_جئون جونگکوک
___________________________________________________________
...راوی...
رائون همچنان که حس فضولیش گل کرده بود به همه جا سرک کشید و چند بار جونگکوک رو صدا زد ...
+هوییی مردیکه ! گدوم گوری هستی ؟
رائون همونجور که داشت تو عمارت جئون فضولی میکرد به جسمی برخورد کرد :یاع چتـ...
جونگکوک :هومم بالاخره بانو بیدار شدن ؟
رائون : یاع مرتیکه ...
جونگکوک : به نظرت مرتیکه لقب مناسبی برای مردیه که جونتو نجات دادست ؟
رائون : خو بگو ...اسمت چیه ؟ اسم من لی رائونه !
جونگوک :اسم من جئون جونگکوکه !
رائون :اومم ...جونگکوکا!
جونگکوک از بانکی دختر ریز خنده ای میمیکند :بله رائونا ؟
رائون :اینجا غذا نداریم ؟ گشنمه .
جونگکوک :آشپزی بلدی ؟
رائون :آشپزیم عالیه !
.................................................................................................
رائون داشت گوشت رو ریز میکرد که دستش رو برید :آخخخ
رائون فقط یه آخ گفت اما جونگکوک با عجله رفت سمتش :چی شده ها ؟
رائون :چیز خاصی نیست فقط یه خراشه ریزه .
جونگکوک :بخاطر یه خراش ریز داره از دستت خون میاد ؟!
رائون :خو چرا سرم داد میزنی ؟!
جونگکوک دست دختر رو میگیره زیر آب و میگه :معذرت میخوام !
https://wisgoon.com/s.mwww_1430
رائون و جونگکوک
شات ۳
بعضی آدما وارد زندگیت میشن تا بهت یادآوری کنن زیادی رو آدما حساب باز نکنی!
_جئون جونگکوک
___________________________________________________________
...راوی...
رائون همچنان که حس فضولیش گل کرده بود به همه جا سرک کشید و چند بار جونگکوک رو صدا زد ...
+هوییی مردیکه ! گدوم گوری هستی ؟
رائون همونجور که داشت تو عمارت جئون فضولی میکرد به جسمی برخورد کرد :یاع چتـ...
جونگکوک :هومم بالاخره بانو بیدار شدن ؟
رائون : یاع مرتیکه ...
جونگکوک : به نظرت مرتیکه لقب مناسبی برای مردیه که جونتو نجات دادست ؟
رائون : خو بگو ...اسمت چیه ؟ اسم من لی رائونه !
جونگوک :اسم من جئون جونگکوکه !
رائون :اومم ...جونگکوکا!
جونگکوک از بانکی دختر ریز خنده ای میمیکند :بله رائونا ؟
رائون :اینجا غذا نداریم ؟ گشنمه .
جونگکوک :آشپزی بلدی ؟
رائون :آشپزیم عالیه !
.................................................................................................
رائون داشت گوشت رو ریز میکرد که دستش رو برید :آخخخ
رائون فقط یه آخ گفت اما جونگکوک با عجله رفت سمتش :چی شده ها ؟
رائون :چیز خاصی نیست فقط یه خراشه ریزه .
جونگکوک :بخاطر یه خراش ریز داره از دستت خون میاد ؟!
رائون :خو چرا سرم داد میزنی ؟!
جونگکوک دست دختر رو میگیره زیر آب و میگه :معذرت میخوام !
https://wisgoon.com/s.mwww_1430
۳.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.