حرف را باید زد
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار ِ سرور آور ِ مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بُهتِ فراموشی-یا غرق غرور؟!
سینه ام آینه ای ست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه پرز غبار...
من چه گویم،آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؟
با من اکنون چه نشستن ها،خاموشی هاست
«تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من»
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار ِ سرور آور ِ مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بُهتِ فراموشی-یا غرق غرور؟!
سینه ام آینه ای ست،
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه پرز غبار...
من چه گویم،آه...
با تو اکنون چه فراموشیها؟
با من اکنون چه نشستن ها،خاموشی هاست
«تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من»
- ۱.۷k
- ۱۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط