BTS, Roman

#زندگی_من
#ادامه_پارت_چهاردهم

(ویو تهونگ. موقع درخواست کردن جیهون برای موندن یوشی)
جیهون- سلام داداش
من- سلام جیهوون چه خبر؟

باهم بغل کردی و بهش خوش آمد گویی گفتم. به سمت خانوم چو گفتم

من- لطفا دو تا قهوه
جیهون- نه نه، من باید برم.. فقط ازت یک درخواست داشتم.
من- تو جون بخواه
جیهون- میدونم که دلت نمیخواد یک دختر بچه ۱۴ ساله رو توی کوچه خیابون بدون خانواده ببینی
من- منظورت چیه؟!
جیهون- یک دختری رو میشناسم که بخاطر دست درازی یک مشت هرزه آدم کشته، و الان لب مرز پدر مادر شو از دست داده.. این هیچکس و نداره میشه بهش کمک کنی؟

یکم ناراحت شدم، آخه بعد یک مدت اومده و همچین چیزی ازم میخواست. چرا بجای این حرفا نمیخواد یکم باهم بمونیم!

جیهون- خواهش میک..
من- من نمیتونم به یک شخصی که تا به حال ندیدم اعتماد کنم
جیهون- بخدا هیچکس رو نداره!
من- از این بابت مطمئنی ؟! تو فقط سه چهار روزه اون و دیدی!
جیهون- بهم اعتماد کن، این آدما آدمای درستین. من اینا رو از بهترین رفیقم که جون شو بخاطرشون از دست داد میشناسم،، یوچان هیچوقت برای غریبه ها جون نمیداد.
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
دیدگاه ها (۰)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS

BTS, Roman

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

ترجمه لایو جینکوک p2:

خون آشام عزیز (58)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط