حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
ممنون بابت حضورت دوست گرانبها و خوبم
@arezoooooo🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
ممنون بابت حضورت دوست گرانبها و خوبم
@arezoooooo🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۲.۷k
۲۱ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.