دوم راهنما ه بودم صمم ترن

دوم راهنمايي كه بودم صميمي ترين
دوستم يهو زنگ دوم اخلاقش باهام فرق كرد
هر چی تلاش كردم بفهمم چيه مشكلش
بهم نگفت كه نگفت ما هميشه باهم برميگشتيم
خونه اما اون روز اصلا اينطور نبود
و من باز هم نميفهميدم دليلش چی بود
اين قضيه دو روز ادامه داشت
و من روز سوم به هر طريقی كه شد
باهاش وارد صحبت شدم
بهم گفت تو صميمي ترين دوست منی
فقط ميخواستم بدونم حتی اگه بی دليل
باهات رابطه م بهم بخوره رفتارت چجوريه
من اون موقع خيلي عصبی شدم
كه چرا اين مسخره بازيارو در آورده
و دليلش برام اصلا جالب نبود
تا امروز تا اين چند وقت كه فهميدم
اون روز حق با اون بود
وقتی توی دوستيت همه چی از هم ميپاشه
نگاه می کنی كه آيا طرف خيلی ناراحته يا نه
دنبال دليل هست يا نه سماجت ميكنه
تا همه چی مثل قبل شه و ميخواد
درستش كنه يا بدون اينكه درستش كنه
ميذاره ميره فهميدم كه ارزش دوستيت
با يک نفر گاهی بعد از زمان دوستيت
با اون آدم مشخص ميشه
دیدگاه ها (۵۳)

عقربه های ساعت از جایشان تکان نمی خوردندنه انگار قرار نبود ص...

💕 @tak_setareh 💕 ‌‌نازنینم تولدت مبارڪ🥳

🌸 @aydaaay 🌸 #قلب_من_تولدت_مبارڪ😍

@aydaaay #تولدت_ماندڪَار_جانم🥰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط