فروشنده عشق
فروشنده عشق
part③②
جونگ کوک: من کنار در اتاقی که هِیونگ توش بود ایستاده بودم
یدفعه صدای شکستن یچیزی اومد
رفتم تو دیدم میخواسته لیوانو برداره اب بخوره دستش خورد افتاد
رفتم سمتش حالشو پرسیدم گفت تو ی هستی حتی اسمشم یادش نبود میگفت هِیونگ کیه
ا/ت، هانول: چیییی
تهیونگ: یعنی حافظه اش رو از دست داده؟
جونگ کوک:فک کنم
جیهوپ: به دکترش گفتی؟
جونگ کوک: انقده هول شدم یادم رفت
ا/ت: احمقققق، الان اون از کما بیرون اومده بدون اینکه به دکتر بگی چکابش کنه اومدی اینجا و تنهاش گذاشتی؟
کوک: هول شدم نفهمدم دارم چیکار میکنممم
تهیونگ: الان بجای دعوا پاشین بریم پیشش
ا/ت: هانول سرم گیج میره میشه کمکم کنی راه برم؟
جیهوپ: بزار من دستتو بگیرم
ا/ت: لازم نیست
هانول: برو کنار میخوام دست خواهرمو بگیرم(به جیهوپ میگه)
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 45
کامنت: 38
شرایطو نسبت به پارت دیروز کمتر کردما
part③②
جونگ کوک: من کنار در اتاقی که هِیونگ توش بود ایستاده بودم
یدفعه صدای شکستن یچیزی اومد
رفتم تو دیدم میخواسته لیوانو برداره اب بخوره دستش خورد افتاد
رفتم سمتش حالشو پرسیدم گفت تو ی هستی حتی اسمشم یادش نبود میگفت هِیونگ کیه
ا/ت، هانول: چیییی
تهیونگ: یعنی حافظه اش رو از دست داده؟
جونگ کوک:فک کنم
جیهوپ: به دکترش گفتی؟
جونگ کوک: انقده هول شدم یادم رفت
ا/ت: احمقققق، الان اون از کما بیرون اومده بدون اینکه به دکتر بگی چکابش کنه اومدی اینجا و تنهاش گذاشتی؟
کوک: هول شدم نفهمدم دارم چیکار میکنممم
تهیونگ: الان بجای دعوا پاشین بریم پیشش
ا/ت: هانول سرم گیج میره میشه کمکم کنی راه برم؟
جیهوپ: بزار من دستتو بگیرم
ا/ت: لازم نیست
هانول: برو کنار میخوام دست خواهرمو بگیرم(به جیهوپ میگه)
شرایط پارت بعد👇🏻
لایک: 45
کامنت: 38
شرایطو نسبت به پارت دیروز کمتر کردما
۱۵.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.