🐟 ماهی به آب گفتا ،
🐟 ماهی به آب گفتا ،
من عاشق تو هستم.. از لذت حضورت ، می را نخورده مستم!! آیا تو میپذیری ، عشق خدائیم را ؟.. تا این که بر نتابی ، دیگر جدائیم را؟!!
آب روان به ماهی ،گفتا که باشد اما.. لطفا بده مجالی ، تا صبح روز فردا!! باید که خلوتی با ، افکار خود نمایم
اینجا بمان که فردا ، با پاسخت بیایم!!
ماهی قبول کرد و ، آب روان گذر کرد.. تنها برای یک شب ، از پیش او سفر کرد!
وقتی که آمدش باز ، تا این که گوید آری.. یک حجله دید و عکسی ، بر آن به یادگاری!
خود را ز پیش ماهی ، دیشب که برده بودش.
آن شاه ماهی عشق ، بی آب مرده بودش!! نالید و یادش افتاد ، از ماهی آن صدایی.
وقتی که گفت با عشق ، میمیرم از جدایی!
ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی
ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!!
✔ یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی...
من عاشق تو هستم.. از لذت حضورت ، می را نخورده مستم!! آیا تو میپذیری ، عشق خدائیم را ؟.. تا این که بر نتابی ، دیگر جدائیم را؟!!
آب روان به ماهی ،گفتا که باشد اما.. لطفا بده مجالی ، تا صبح روز فردا!! باید که خلوتی با ، افکار خود نمایم
اینجا بمان که فردا ، با پاسخت بیایم!!
ماهی قبول کرد و ، آب روان گذر کرد.. تنها برای یک شب ، از پیش او سفر کرد!
وقتی که آمدش باز ، تا این که گوید آری.. یک حجله دید و عکسی ، بر آن به یادگاری!
خود را ز پیش ماهی ، دیشب که برده بودش.
آن شاه ماهی عشق ، بی آب مرده بودش!! نالید و یادش افتاد ، از ماهی آن صدایی.
وقتی که گفت با عشق ، میمیرم از جدایی!
ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی
ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!!
✔ یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی...
۱.۴k
۱۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.