با بی حوصلگی روی صندلی کارش نشسته بود
با بی حوصلگی روی صندلی کارش نشسته بود
از اینکه مثل مترسک فقط روی صندل بشینه بیزار بود
شینطنتش گل کرد...
به دور و اطراف نگاهی انداخت تا مورد توجه همکاراش قرار نگیره ...
لبخند ملیحی زد
یکی از پاهاش رو زمین گذاشت
و با پای دیگه اش به زمین ضربه زد
به محض ضربه زدن
صندلی شروع به چرخش کرد
مثل دیوونه ها ذوق میکرد
بعد از سه بار انجام دادن این کار هنوزم سیر نشده بود
پاهاش رو بلند کرد تا دوباره ضربه ای بزنه اما صدای ویبره گوشیش که روی میز کارش بود توجهش رو جلب کرد و باعث شد دست از کارش بکشه
فورا گوشی رو دستش گرفت و با دیدن اسم صمیمی ترین دوستش(یوهانی) لبخندی روی لباش نشست
به بهانه ی دستشویی رفتن
فورا از جاش بلند شد و گوشی به دست،خودش رو به نزدیکترین سرویس بهداشتی رسوند
.....
وارد یکی از سرویس ها شد و درو بست
نفس راحتی کشید و دکمه اتصال رو لمس کرد و گوشی رو روی گوشش قرار داد
!سویی:به به ببین کی زنگ زده.....یوهانی من
یوهانی:وااای سویی دوست خوشگلم....زنگ زدم بگم بعد کارت بیای پیشم یه اتفاق خیلی مهم افتاده که دوست دارم باهات درمیون بزارم
سویی لبخند زد و با حالت شیطونی لب زد
سویی:اووه....یه خبرایه پس....اوکی،پس بعد شیش میام پیشت.
......
بعد از خداحافظی با یوهانی از سرویس بهداشتی خارج شد و مشغول کارش شد.....
خب اینم از پارت ۱
امیدوارم دوسش داشته باشین🌙🧡
لطفا نظر بدید تا جون بگیرم پارت بعد رو بزارم
عاشقتونم بای🧡☺
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
از اینکه مثل مترسک فقط روی صندل بشینه بیزار بود
شینطنتش گل کرد...
به دور و اطراف نگاهی انداخت تا مورد توجه همکاراش قرار نگیره ...
لبخند ملیحی زد
یکی از پاهاش رو زمین گذاشت
و با پای دیگه اش به زمین ضربه زد
به محض ضربه زدن
صندلی شروع به چرخش کرد
مثل دیوونه ها ذوق میکرد
بعد از سه بار انجام دادن این کار هنوزم سیر نشده بود
پاهاش رو بلند کرد تا دوباره ضربه ای بزنه اما صدای ویبره گوشیش که روی میز کارش بود توجهش رو جلب کرد و باعث شد دست از کارش بکشه
فورا گوشی رو دستش گرفت و با دیدن اسم صمیمی ترین دوستش(یوهانی) لبخندی روی لباش نشست
به بهانه ی دستشویی رفتن
فورا از جاش بلند شد و گوشی به دست،خودش رو به نزدیکترین سرویس بهداشتی رسوند
.....
وارد یکی از سرویس ها شد و درو بست
نفس راحتی کشید و دکمه اتصال رو لمس کرد و گوشی رو روی گوشش قرار داد
!سویی:به به ببین کی زنگ زده.....یوهانی من
یوهانی:وااای سویی دوست خوشگلم....زنگ زدم بگم بعد کارت بیای پیشم یه اتفاق خیلی مهم افتاده که دوست دارم باهات درمیون بزارم
سویی لبخند زد و با حالت شیطونی لب زد
سویی:اووه....یه خبرایه پس....اوکی،پس بعد شیش میام پیشت.
......
بعد از خداحافظی با یوهانی از سرویس بهداشتی خارج شد و مشغول کارش شد.....
خب اینم از پارت ۱
امیدوارم دوسش داشته باشین🌙🧡
لطفا نظر بدید تا جون بگیرم پارت بعد رو بزارم
عاشقتونم بای🧡☺
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۵.۳k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.