در خلوت

در خلوت
شاعر مهدی سهیلی

دوش در خلوت به یادت عالمی غم داشتم
بی تو تا برق سپیده ام ماتم داشتم
نغمه ی جانسوز من در گوش شب ره می گشود
ناله ی پی د پی و آه دمادم
داشتم
از سر مژگان من هر لحظه اشکی می چکید
ای بسا گوهر که در دامان فراهم داشتم
غصه بود و اشک بود و آه بود و ناله بود
تا کنم جان را به قربانت تو را کم داشتم
#مهدی
دیدگاه ها (۱)

ساناز کریمیترانه ای سفید در راهستدریغا که سرخی غروبخون آلودش...

شاعر مهرداد مولاییای یگانه آشنای خلوت شبانه ام ای برای شعر ش...

گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشتقطره باران ما گوهر یک دانه شد...

غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی راکه از پوشیدن چشم است عی...

<><><><><><><><><><>﷼ نامه ای به جهان !!گفته بودی که بیایی ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط