انگاه که مرا دید
◦•●◉✿ end. Part✿◉●•◦
فرد ناشناس: جونگکوک
تهیونگ: شما شما اینجا چی کار میکنید
جونگکوک: به به اقای جعون حالتون خوبه
اها وایستا یا مثلا پدر
پدر جونگکوک: جونگکوک یاد بگیر با پدرت درست صحبت کنی
جونگکوک: بعد از کار هایی که با من کردی باهات درست صحبت کنم؟؟
پدر جونگکوک: اون دختر کجاست
تهیونگ: اینجا
پدر جونگکوک به سمت ات قدم برمیداره و میگه:
اسمت چیه خانم کوچولو
ات: من
پدر جونگکوک: اره تو خانم کوچولو
جونگکوک: با منشی من درست صحبت کن
پدر جونگکوک: یا بهتر بگم عشقت هان؟؟
جونگکوک: این چرت و پرت ها چیه هیچ عشقی بین من و منشیم نیست
مگه نه ات
ات: بله ما همدیگه رو دوست نداریم
پدر جونگکوک: وایستا بینم پس اسم این خانم کوچولو اته
و شما دوتا همه دیگه دوست ندارید
جونگکوک نظرت چیه مثل ایشا که باهم بودید شده هان؟؟ مگه نه ایشا؟؟
ایشا: بله اقای جعون
جونگکوک: چی میگد برای خودتون
چی می بافید
چی می سازید
هیچی بین من و منشیم نیست
پدر جونگکوک: خودت به اون راه نزن راه بیفت و دست خانم کوچولو بگیر و بیا خونه با خانواده این خانم کوچولو باید صحبت کنم
من و منشیم هیچجام نمیایم
پدر جونگکوک: پس نمیاین
جونگکوک: نه
پدر جونگکوک: خیلی خوب
نگهبان ها این خانم کوچولو ببرید
ات:چرا من
پدر جونگکوک: تا این اقا یاد بگیره که روی حرف پدرش حرف نزنه
ات: ببخشید اقای محترم چرا منو وارد مسلعه خانوادگی تون میکنید؟؟
پدر جونگکوک: چون خانم کوچولو قرار عوضی از خانوادمون بشی
ات: منظورت متوجه نشدم اولن که اسم دارم خانم لی
دوم خجالت بکشید اگه شما دختر داشته باشید کسی باهاش این طوری حرف بزنه چی کار میکنید
پدر جونگکوک: پس تو هم مثل جونگکوک میمونی مثل خودشو پیدا کرده
جونگکوک: برای اخرین بار میگم نه من نه منشیم هیچ جا نمیام
پدرجونگکوک: نگهبان ها ات رو ببرید
ات: می زنم دک دهنت خورد می کنم خجالت بکش به تو هیچ ربطی نداره من کجا میرم
پدر جونگکوک: ببریدش
که جونگکوک میاد دست ات رو میگره و خیلی سریع می برش تو حیاط و سوار ماشین میکنه
جونگکوک:ات من متاسفام به خاطر من تو دردسر افتادی
که ات جواب نداد
می دونم از که حق داری ولی نمی خوای ازم سوال بپرسی
ات: چرا اینا کی بودن و با من چی کار داشتن
جونگکوک: بردارم و پدرم
ات: ولی چرا فامیلی اقای تهیونگ با شما فرق داره
جونگکوک: خیلی خوب راستش
که ات گوشیش زنگ خورد
ات: ببخشید هانا دوستمه باید جواب بدم
هانا: سلام خر پر حاشیه
ات: سلام هانا جان
هانا: سلام بچه خوب
دوست دختر پیر مرد خودشیفته شدی با ادب شدی؟؟
ات: هانا جان گوشی رو پخشه
هانا: دوباره گند زدم
شوخی کردم
خبر های رو دیدی
ات: نه
جونگکوک: نگو که شایعه درست شد
هانا: اع واع سلام خوبید
جونگکوک گوشی از ات میگره
جونگکوک:فورا خبر ها رو بفرست
هانا: فرستادم
که جونگکوک میره تو پیا های ات
و خبر رو باز میکنه
رابطه جعون جونگکوک با منشیش و دعوای او با پدر و برادرش
یه خبر دیگه
کیم تهیونگ بردار جعون جونگکوک
یه خبر دیگه
اقا جانگ جعون سهم دار شرکت هواپیمایی کره جنوبی پدر جعون جونگکوک است.
و هعی خبر هایی مثل این
که جونگکوک زد کنار
ات این شایعه ها خطرناکن هم اعتبار تو زیر سوال میره هم اعتبار من بهتره بریم یه جا دور تا مشکلی پیش نباید و پدر من هم اذیتمون نکنه
نظرت چیه؟؟
ات: موافقم
*پایان فصل 1*
___________
تا فصل بعد کلی منتظر بمونید
😂
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
فرد ناشناس: جونگکوک
تهیونگ: شما شما اینجا چی کار میکنید
جونگکوک: به به اقای جعون حالتون خوبه
اها وایستا یا مثلا پدر
پدر جونگکوک: جونگکوک یاد بگیر با پدرت درست صحبت کنی
جونگکوک: بعد از کار هایی که با من کردی باهات درست صحبت کنم؟؟
پدر جونگکوک: اون دختر کجاست
تهیونگ: اینجا
پدر جونگکوک به سمت ات قدم برمیداره و میگه:
اسمت چیه خانم کوچولو
ات: من
پدر جونگکوک: اره تو خانم کوچولو
جونگکوک: با منشی من درست صحبت کن
پدر جونگکوک: یا بهتر بگم عشقت هان؟؟
جونگکوک: این چرت و پرت ها چیه هیچ عشقی بین من و منشیم نیست
مگه نه ات
ات: بله ما همدیگه رو دوست نداریم
پدر جونگکوک: وایستا بینم پس اسم این خانم کوچولو اته
و شما دوتا همه دیگه دوست ندارید
جونگکوک نظرت چیه مثل ایشا که باهم بودید شده هان؟؟ مگه نه ایشا؟؟
ایشا: بله اقای جعون
جونگکوک: چی میگد برای خودتون
چی می بافید
چی می سازید
هیچی بین من و منشیم نیست
پدر جونگکوک: خودت به اون راه نزن راه بیفت و دست خانم کوچولو بگیر و بیا خونه با خانواده این خانم کوچولو باید صحبت کنم
من و منشیم هیچجام نمیایم
پدر جونگکوک: پس نمیاین
جونگکوک: نه
پدر جونگکوک: خیلی خوب
نگهبان ها این خانم کوچولو ببرید
ات:چرا من
پدر جونگکوک: تا این اقا یاد بگیره که روی حرف پدرش حرف نزنه
ات: ببخشید اقای محترم چرا منو وارد مسلعه خانوادگی تون میکنید؟؟
پدر جونگکوک: چون خانم کوچولو قرار عوضی از خانوادمون بشی
ات: منظورت متوجه نشدم اولن که اسم دارم خانم لی
دوم خجالت بکشید اگه شما دختر داشته باشید کسی باهاش این طوری حرف بزنه چی کار میکنید
پدر جونگکوک: پس تو هم مثل جونگکوک میمونی مثل خودشو پیدا کرده
جونگکوک: برای اخرین بار میگم نه من نه منشیم هیچ جا نمیام
پدرجونگکوک: نگهبان ها ات رو ببرید
ات: می زنم دک دهنت خورد می کنم خجالت بکش به تو هیچ ربطی نداره من کجا میرم
پدر جونگکوک: ببریدش
که جونگکوک میاد دست ات رو میگره و خیلی سریع می برش تو حیاط و سوار ماشین میکنه
جونگکوک:ات من متاسفام به خاطر من تو دردسر افتادی
که ات جواب نداد
می دونم از که حق داری ولی نمی خوای ازم سوال بپرسی
ات: چرا اینا کی بودن و با من چی کار داشتن
جونگکوک: بردارم و پدرم
ات: ولی چرا فامیلی اقای تهیونگ با شما فرق داره
جونگکوک: خیلی خوب راستش
که ات گوشیش زنگ خورد
ات: ببخشید هانا دوستمه باید جواب بدم
هانا: سلام خر پر حاشیه
ات: سلام هانا جان
هانا: سلام بچه خوب
دوست دختر پیر مرد خودشیفته شدی با ادب شدی؟؟
ات: هانا جان گوشی رو پخشه
هانا: دوباره گند زدم
شوخی کردم
خبر های رو دیدی
ات: نه
جونگکوک: نگو که شایعه درست شد
هانا: اع واع سلام خوبید
جونگکوک گوشی از ات میگره
جونگکوک:فورا خبر ها رو بفرست
هانا: فرستادم
که جونگکوک میره تو پیا های ات
و خبر رو باز میکنه
رابطه جعون جونگکوک با منشیش و دعوای او با پدر و برادرش
یه خبر دیگه
کیم تهیونگ بردار جعون جونگکوک
یه خبر دیگه
اقا جانگ جعون سهم دار شرکت هواپیمایی کره جنوبی پدر جعون جونگکوک است.
و هعی خبر هایی مثل این
که جونگکوک زد کنار
ات این شایعه ها خطرناکن هم اعتبار تو زیر سوال میره هم اعتبار من بهتره بریم یه جا دور تا مشکلی پیش نباید و پدر من هم اذیتمون نکنه
نظرت چیه؟؟
ات: موافقم
*پایان فصل 1*
___________
تا فصل بعد کلی منتظر بمونید
😂
___________
#ات
#bts
#جنکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#یونتان
#تهیونگ
#جین
#شوگا
#نامجون
#فیک
#اسمات
#کیپاپ
#لباس
#فیک
۱۰.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.