سناریو

[سناریو] [درخواستی]🗨
وقتی وسط دعواتون که شدیده دستشو میبره بالا تا بکنه تو موهاش ولی تو فکر میکنی که میخوان کتکت بزنن میترسی و میری عقب و بغض میکنی(دوست پسرمونن و مافیان)

نامجون:اتفاقی افتاده که یه همچین فکری در مورد من میکنی و اینطوری میکنی؟
بهم بگو دالم
من هیچوقت دست روی عروسکم بلند نمیکنم و میبوستت
...
جین:هی هی
چرا فکر کردی من یه همچین کاری میکنم
تو بیبی خودمی هرچقدرم که دعوا شدید باشه تو نباید هیچوقت یه همچین فکری بکنی و بغلت میکنه
...
جیهوپ:هنوزم ازم میترسی؟ها؟چرا فکر کردی این کار و میکنم؟
بغلت میکنه و میشونت روی پاش
و میبوستت
و تو گوشت میگه متاسفم دارلینگ
...
شوگا:میاد و بغلت میکنه و تو گوشت اروم میگه
هیششش...اروم
چرا اخه از من میترسی؟
...
جیمین:هرچیم بشه من رو دلیل زندگیم دست بلند نمیکنم
فهمیدی؟
حالام بیا بغلم دعوا عم بسه اصلا بیا بریم فیلم ببینیم
...
تهیونگ:بیب از من نترس
اخه من چطور میتونم به تویی که نفسام بهش بستس آسیب بزنم هوم؟
...
جونگکوک:تو نباید از من بترسی
منم هیچوقت یه همچین کار احمقانه ای نمیکنم
اما اونیم که باعث شده اینجوری بترسیو پیدا میکنم
.
.
.
لایک و کامنت یونو؟🐇