خلاصه صحبت های جونگکوک در استریم پارتی استیشن هد 1 اکتبر
خلاصه صحبت های جونگکوک در استریم پارتی استیشن هد 1 اکتبر 2023
🐰: چقدر درباره ویورس حرف زدید
🐰: احساس تازگی میکنم؟ اره، سبک شدم(رفته بود دستشویی)
🐰: تی ام آی؟ یه کلاه beanie پوشیدم الان... به محض اینکه چشمام باز شد این و کردم سرم و اومدم... اون کلاهی رو پوشیدم که آرمی میشناسه
🐰: سلکاش رو پست کردم
🐰: آه آلبوم تهیونگ هیونگ! اون یه دفعه زنگ زد به من گفت میتونم تو خونه تو تمرین ضبط کنم؟ منم گفتم الان یهویی همینطوری؟ ولی خب ضبط آخر و توی خونه من انجام نداد!
🐰: آره اون ویدیو که تهیونگ هیونگ رفت آرمی رو دید دیدم! حسودیم شد. خیلی باحال به نظر میومد
🐰: چی میشه اگه همزمان توی ویورسم لایو بذارم؟ نذارم؟ خب باشه
🐰: امروز دارم زیاد از حد عرق میکنم چون خیلی تمرین کردم
🐰: چرا همتون دارید میگید من کیوتم!
🐰: درسته تولد جیمینی هیونگ نزدیکه، برا تولد جیمین چیکار کنم ؟ *برنامشو چک میکنه* اوه اره سیزدهم سرم شلوغه برنامه دارم .. هاها یعنی چی میتونه باشه
🐰: به دست دنسرا حسادت میکنی؟ چرا؟ چرا دستاشون؟ چون هلم دادن؟ برای من که زیادی جالب نیست... هاها
🐰: تولد پدر مادرم؟ تو کی ای؟ هاها چرا همچین چیزی میپرسی؟
🐰: میخواید با جیمین هیونگ چالش 3D رو برم؟ ولی نمیدونم هیونگ ها چالش میرن یا نه. فکر نکنم برن.
🐰: بوی مورد علاقم؟ زیاد مطمئن نیستم.. اون دودی... صبر کنید دودیه؟ نه نه مشک... مشک درسته؟ عطر مشک درسته.
🐰: ورایتی شو بیام؟ درباره من، من اجراهارو دوست دارم. از مصاحبهها میترسم.. ترس نهها خجالت میکشم.. همین احساس رو هم راجب ورایتی شوها دارم.. میتونه باحال باشه ولی من حس خوبی راجبش ندارم
🐰: آرمی ها همش درباره پلن بعدیم میپرسن. نمیتونم چیزی بگم! فکر کنم همین الانشم کلی اسپویل کردم. به اندازه ای کردم که آرمی متوجه بشن ولی خب باید حواسم به کمپانی هم باشه! هر حرف میزنم زل میزنن بهم هاهاهاها
🐰: میخوام یه میتینگ کوچولو با آرمی داشته باشم و صحبت کنم، نه اینکه تو شبکه های اجتماعی پستش کنم، و فقط برای اینکه خودتون بدونید.. و بعد برنامه ریزی کنید و بعد بریم، یه نماینده پیدا کنید تا هماهنگی های لازم رو انجام بده.
🐰: مهارت های آشپزی مامانم~ افتضاحه! بابام سرش غر میزد هههههههه ولی خب چون غذایی بود که مامانم پخته بود خوب خوردمش~ جاپچه درست کرده بود! بابام نتونست تحمل کنه برای همین دوباره خودش درست کرد هههه. میدونید چیزای سرخ کردنی رو میتونید بذارید تو فر ترد بشه ولی خب مادر من برداشته بود گذاشته بود تو ماکروفر و بابام باز دوباره شروع کرد سرش غر بزنه هههه
🐰: حالا که صحبت آشپزی شد میخوام یه بار برای آرمی غذا بپزم! غذاهای خاص خودم! میتونم کاری بپزم... و چیزای دیگه... واقعا میخوام برای آرمی آشپزی کنم.
🐰: چقدر درباره ویورس حرف زدید
🐰: احساس تازگی میکنم؟ اره، سبک شدم(رفته بود دستشویی)
🐰: تی ام آی؟ یه کلاه beanie پوشیدم الان... به محض اینکه چشمام باز شد این و کردم سرم و اومدم... اون کلاهی رو پوشیدم که آرمی میشناسه
🐰: سلکاش رو پست کردم
🐰: آه آلبوم تهیونگ هیونگ! اون یه دفعه زنگ زد به من گفت میتونم تو خونه تو تمرین ضبط کنم؟ منم گفتم الان یهویی همینطوری؟ ولی خب ضبط آخر و توی خونه من انجام نداد!
🐰: آره اون ویدیو که تهیونگ هیونگ رفت آرمی رو دید دیدم! حسودیم شد. خیلی باحال به نظر میومد
🐰: چی میشه اگه همزمان توی ویورسم لایو بذارم؟ نذارم؟ خب باشه
🐰: امروز دارم زیاد از حد عرق میکنم چون خیلی تمرین کردم
🐰: چرا همتون دارید میگید من کیوتم!
🐰: درسته تولد جیمینی هیونگ نزدیکه، برا تولد جیمین چیکار کنم ؟ *برنامشو چک میکنه* اوه اره سیزدهم سرم شلوغه برنامه دارم .. هاها یعنی چی میتونه باشه
🐰: به دست دنسرا حسادت میکنی؟ چرا؟ چرا دستاشون؟ چون هلم دادن؟ برای من که زیادی جالب نیست... هاها
🐰: تولد پدر مادرم؟ تو کی ای؟ هاها چرا همچین چیزی میپرسی؟
🐰: میخواید با جیمین هیونگ چالش 3D رو برم؟ ولی نمیدونم هیونگ ها چالش میرن یا نه. فکر نکنم برن.
🐰: بوی مورد علاقم؟ زیاد مطمئن نیستم.. اون دودی... صبر کنید دودیه؟ نه نه مشک... مشک درسته؟ عطر مشک درسته.
🐰: ورایتی شو بیام؟ درباره من، من اجراهارو دوست دارم. از مصاحبهها میترسم.. ترس نهها خجالت میکشم.. همین احساس رو هم راجب ورایتی شوها دارم.. میتونه باحال باشه ولی من حس خوبی راجبش ندارم
🐰: آرمی ها همش درباره پلن بعدیم میپرسن. نمیتونم چیزی بگم! فکر کنم همین الانشم کلی اسپویل کردم. به اندازه ای کردم که آرمی متوجه بشن ولی خب باید حواسم به کمپانی هم باشه! هر حرف میزنم زل میزنن بهم هاهاهاها
🐰: میخوام یه میتینگ کوچولو با آرمی داشته باشم و صحبت کنم، نه اینکه تو شبکه های اجتماعی پستش کنم، و فقط برای اینکه خودتون بدونید.. و بعد برنامه ریزی کنید و بعد بریم، یه نماینده پیدا کنید تا هماهنگی های لازم رو انجام بده.
🐰: مهارت های آشپزی مامانم~ افتضاحه! بابام سرش غر میزد هههههههه ولی خب چون غذایی بود که مامانم پخته بود خوب خوردمش~ جاپچه درست کرده بود! بابام نتونست تحمل کنه برای همین دوباره خودش درست کرد هههه. میدونید چیزای سرخ کردنی رو میتونید بذارید تو فر ترد بشه ولی خب مادر من برداشته بود گذاشته بود تو ماکروفر و بابام باز دوباره شروع کرد سرش غر بزنه هههه
🐰: حالا که صحبت آشپزی شد میخوام یه بار برای آرمی غذا بپزم! غذاهای خاص خودم! میتونم کاری بپزم... و چیزای دیگه... واقعا میخوام برای آرمی آشپزی کنم.
۴.۱k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.