وقتی تو مسابقه آشپزی با هم آشنا میشوید و....
وقتی تو مسابقه آشپزی با هم آشنا میشوید و....
۱/۲
سلام من هانا هستم کیم هانا ۲۴سالمه و پنج ساله آشپز حرفه ای هستم بنده بهترین آشپز زن هستم...
داشتم برا مسابقه ای که پس فردا داریم تمرین میکردم که گوشیم زنگ خورد هیونگ بود جواب دادم
+الو جین هیونگگ
جین:سلام دختر چیکار میکنی؟!
+سلام هیونگ دارم برا مسابقه تمرین میکنم
جین:پس منم میام کمکت میکنم
+باشه هیونگ بیا
بیست مین گذشت که زنگ خورد رفتم در رو باز کردم
که جین هیونگ اومد داخل
جین:به چه کردی با خونت
+هیونگ خو کار دارم
جین:معلومه بریم کار کنیم
با هیونگ رفتیم کلی غذا درست درست کردیم و خوردیم
ویو شب
+آه چقدر خسته شدم
جین:منم... خو من برم دیگه
+باشه بای
جین:بای
بعد از اینکه جین هیونگ رفت رفتم بالا لباسام رو عوض کردم که در زده شد رفتم پایین که جین هیونگ بود
+چرا برگشتی ؟!
جین:اممم ...ماشین خراب شد
+عاا بیا تو
جین:خب کجا بخوابم
+تو اتاق بغل اتاقم بخواب
جین:بایی
+شب تو هم بخیر
رفتم تو اتاق و خوابیدم
(دو روز بعد روز مسابقه در سالن )
جین : ببین تو میتونی موفق میشی خب اروم باش نگران نباش که قیافه زشتت زشت تر نشه
+هیونگ!
جین:باشه باشه
داشتم میرفتم سرویس بهداشتی که خوردم به یه نفر و افتادم
+اخخ
_ببخشید
سرم رو آوردم بالا که به یه پسر خوشگل مواجه شدم
+عاا اشکال نداره ...چیزه پیش میاد آره پیش میاد
_(خنده)
ویو یونگی
داشتم میرفتم پیش جیمین و جیهوپ که خوردم به یه دختره وویی خیلی کیوته این بعد مسابقه حتما باید بعد مسابقه اگر پیداش کردم مخش رو بزنم
رفتم پیش پسرا
هوپی:چقدر دیر اومدی !
_(تعریف کردن کل قضیه)
جیمین:واوو
داشتیم حرف میزدیم که از بلند گو اسم ما رو صدا کردن که بریم سر مسابقه رفتم بالا رو صحنه که اون دختره رو دیدم نکنه ، نکنه با اون باید مسابقه بدم
که داور بعد معرفی گفت کار رو شروع کنید غذایی که گفت (اسمش یادم نمیادد😂)
بعد غذا نوبت شد به اینکه کدوم غذا بهتره که داور گفت :...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
۱/۲
سلام من هانا هستم کیم هانا ۲۴سالمه و پنج ساله آشپز حرفه ای هستم بنده بهترین آشپز زن هستم...
داشتم برا مسابقه ای که پس فردا داریم تمرین میکردم که گوشیم زنگ خورد هیونگ بود جواب دادم
+الو جین هیونگگ
جین:سلام دختر چیکار میکنی؟!
+سلام هیونگ دارم برا مسابقه تمرین میکنم
جین:پس منم میام کمکت میکنم
+باشه هیونگ بیا
بیست مین گذشت که زنگ خورد رفتم در رو باز کردم
که جین هیونگ اومد داخل
جین:به چه کردی با خونت
+هیونگ خو کار دارم
جین:معلومه بریم کار کنیم
با هیونگ رفتیم کلی غذا درست درست کردیم و خوردیم
ویو شب
+آه چقدر خسته شدم
جین:منم... خو من برم دیگه
+باشه بای
جین:بای
بعد از اینکه جین هیونگ رفت رفتم بالا لباسام رو عوض کردم که در زده شد رفتم پایین که جین هیونگ بود
+چرا برگشتی ؟!
جین:اممم ...ماشین خراب شد
+عاا بیا تو
جین:خب کجا بخوابم
+تو اتاق بغل اتاقم بخواب
جین:بایی
+شب تو هم بخیر
رفتم تو اتاق و خوابیدم
(دو روز بعد روز مسابقه در سالن )
جین : ببین تو میتونی موفق میشی خب اروم باش نگران نباش که قیافه زشتت زشت تر نشه
+هیونگ!
جین:باشه باشه
داشتم میرفتم سرویس بهداشتی که خوردم به یه نفر و افتادم
+اخخ
_ببخشید
سرم رو آوردم بالا که به یه پسر خوشگل مواجه شدم
+عاا اشکال نداره ...چیزه پیش میاد آره پیش میاد
_(خنده)
ویو یونگی
داشتم میرفتم پیش جیمین و جیهوپ که خوردم به یه دختره وویی خیلی کیوته این بعد مسابقه حتما باید بعد مسابقه اگر پیداش کردم مخش رو بزنم
رفتم پیش پسرا
هوپی:چقدر دیر اومدی !
_(تعریف کردن کل قضیه)
جیمین:واوو
داشتیم حرف میزدیم که از بلند گو اسم ما رو صدا کردن که بریم سر مسابقه رفتم بالا رو صحنه که اون دختره رو دیدم نکنه ، نکنه با اون باید مسابقه بدم
که داور بعد معرفی گفت کار رو شروع کنید غذایی که گفت (اسمش یادم نمیادد😂)
بعد غذا نوبت شد به اینکه کدوم غذا بهتره که داور گفت :...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#SUGA
۲۴.۴k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.