تو روز بارونی پارت ۷
تو روز بارونی پارت ۷
دامیان: رفتم سمت انیا وقتی تو چشماش نگاه کردم دیدم الانه که مشت دوم را بخورم هنوز از کلاس اول جاش درد می کرد منم چون نمی خواستم این کارا بکنم خوب برگشتم و گفتم اهای الاغ چند وقته مشت تو صورتت نخورده
(کل جمع رفت رو هوا)
.
.
بکی: مسخره بازی دیگه بسه ما دخترا میریم استخر خودمون شمام تشریف ببرید اون یکی استخر
لوکاس: مگه همه باهم یه جا نمیریم؟
بکی: نخیر! دخترا میرن استخر سر پوشیده تو حیاط پشتی
شما پسرا هم میرید تو استخره که تو حیاط جلویه فقط اون سر پوشیده نیست
.
.
انیا: بریم دخترا لباس شنا مون رو بپوشیم
.
.
.
.
.
(تو استخر)
..
.
.
بکی: انیا تا نیو مدی صدای اسپیکر رو بیشتر کن
انیا: باشه
.
.
.
بکی: خوب انیا بریم مسابقه بدیم
انیا: باشه
امیلی: اهای انیا........
دامیان: رفتم سمت انیا وقتی تو چشماش نگاه کردم دیدم الانه که مشت دوم را بخورم هنوز از کلاس اول جاش درد می کرد منم چون نمی خواستم این کارا بکنم خوب برگشتم و گفتم اهای الاغ چند وقته مشت تو صورتت نخورده
(کل جمع رفت رو هوا)
.
.
بکی: مسخره بازی دیگه بسه ما دخترا میریم استخر خودمون شمام تشریف ببرید اون یکی استخر
لوکاس: مگه همه باهم یه جا نمیریم؟
بکی: نخیر! دخترا میرن استخر سر پوشیده تو حیاط پشتی
شما پسرا هم میرید تو استخره که تو حیاط جلویه فقط اون سر پوشیده نیست
.
.
انیا: بریم دخترا لباس شنا مون رو بپوشیم
.
.
.
.
.
(تو استخر)
..
.
.
بکی: انیا تا نیو مدی صدای اسپیکر رو بیشتر کن
انیا: باشه
.
.
.
بکی: خوب انیا بریم مسابقه بدیم
انیا: باشه
امیلی: اهای انیا........
۵.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.