BRTR

¦●BR_TR●¦:
قاضی به خانه برگشت
در جیب کتش
خودکاری می گریست ...

#حسن_آذری

@Fantasia_a
دیدگاه ها (۴۱)

وقتی می گویی نرواز انگاه که می گویی بیابیشتر دوستت دارمنمیدا...

‌‌‌هنگام کودکیدر انحنای سقف ایوان ها،درون شیشه های رنگی پنجر...

یه وقتیم هست که دچار میشی ...این از عاشق شدن هم بدتره چون نه...

یه روز جمع میکنم و میرم و براتون فقط یه یادداشت میزارم "بهتو...

او پزشک نیست اما درد ها را ماهرانه تشخیص می دهداو نوازنده نی...

جیمین از جا بلند شد، کتش را مرتب کرد و گفت:خب من برم، فردا ه...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط