فیک رز سیاه پارت ۱۲
رسیدید به یه جنگل که یکم از روستا اون ور تر بود چادر زدید تو با دوستات و جیمینم با دوستاش بود وقت ناهار رسید که گوشت خوک برا تون آوردن چون نی نا تو کباب کردن گوشت خیلی خوب بود اون همه گوشتارو کباب کرد من و مینسوها داشتیم نوشیدنی و آماده می کردیم که بعد تموم شدن غذا رفتی پیش لوگان ( همون دوست جیمین که باهاش لجه ) و گفتی قبول می کنم بیا لجه جیمین و در بیاریم که اونم قبول کرد از اون روز هر جا جیمین و می دیدی دست لوگان و می گرفتی و لبخند می زدی (از دید جیمین ) هر جا هیون سو و می دیدم دست اون مرتیکه لوگان و گرفته بود و با هم راه می رفتن نزدیک روستا چند تا فروشگاه بود یکیش لباس می فروخت یکیش گوشواره و گردنبد و یکیشم خوراکی تصمیم گرفتم برم یه گردنبند بخرم رفتم تو سلام کردم که از خانمه پرسیدم گردنبند دارین اونم گفت بله دنبال چه نوع گردنبند ی هستین تو ام گفتی یه چیزی که مناسب اعتراف کردن باشه
۲۴.۷k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.