اسکویید گیمعلی پارت

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۱۳ )


وقتی رفتیم خیلی ها بودن و کمی بیشتر نمرده بودن ...
مین سو : میخوای با ما بیای ؟
املی : م...
که یکدفعه تانوس : مینننننننننننننننننن سوووووووو ! تو زنده موندی و سفت بغلش کرد 🗿
املی : من ...میرم !
تانوس از بغل مین سو اومد بیرون ...
تانوس : حالت خوبه !
سرم رو تکون دادم و رفتم یه گوشه تنها نشستم ...
شین هاری اومد پیشم و گفت : املی !
سرم رو اونور کردم و جوابی ندادم !
شَدو : املی ؟
لاریسا : نگو قهری ؟
و همه دورم جمع شده بودن !
املی : چرا ولم کردی ؟
یون سوک : مهم اینکه زنده ای !
( راستی اون سه تا مرد مردن 🙈 )
املی : باشه ! و آشتی کردیم 🗿
کانگ مینا : بریم بخوابیم !
لیندا : خوابم میاد !
و چراغ ها خاموش شد 🙂
و همه خوابیدن ...
( نصف شب )
لاریسا : پیییییس ! املی ! ( با صدای پایین )
املی : چیه ؟
لاریسا : حال ۲۲۲ بده 😕
املی : چی شده ؟
۲۲۲ : خب راستش من ....
املی : ؟
لاریسا : ؟
۳۳۳ : اون بارداره !
املی : چی ! 🤯
۲۲۲ : حالا چیکار کنم 😥
که یکدفعه صدای یه مرد اومد : کی بارداره ؟
املی : کیه !
... : سلام 😊
رو لباسش نوشته بود ۳۸۸ ...
۲۲۲ : چی ! ( خجالت )
۳۳۳ : من میرم بخوابم 😑 ( حسودی )
املی : اوه ! شیپ 😂
لاریسا : 🤣
۲۲۲ : برین گم شین بابا من خودم نامزد دارم 🗿


ادامه دارد 👍🏻
دیدگاه ها (۸)

چی دارن درباره من میگن ها 😂🗿

شین هاری ببخشید دیر کشیدمت 🥲

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۱۲ ) یکی از اون مرد ها ...میخوای تو...

اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۱۲ )به اون دوتایی که با لاریسا بودن...

پارت ۳۷ات: نکنه فهمیده موچی هاشو خوردم خدمتکار دوم از ترس جی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط