من آمدم ببخشید دیر شدಥ‿ಥ
من آمدم ببخشید دیر شدಥ‿ಥ
𝒑𝒂𝒓𝒕1۳:پهلوانان وارد میشوند
ادامه......
فوکوزاوا:اوکی میتونین برین
میسا و چویا و دازای و کنجی :های
و این طوری شد که ۴ پهلوان رفتن ب سوی جنگل
(یکم بعد)
کویو:فوکوزاوا سان ایده خوبی بود که اون چهار نفرو بفرستیم؟
فوکوزاوا:اوهوم اونا توانایی های خوبی رو دارن (منظورش محبت نیست)
کویو:باشه
(چند ساعت بعد)
تاچیهارا :اون جارو
هیگوچی:پهلوانان وارد میشوند
همه:درود بر پهلوانان
کویو:یا جد مایکی چرا اینطوری شدین؟
میسا:بزارین براتون توضیح بدم
(فلش بک)
چویا:اَ تمهههههههه چرا ما باید میومدیم؟
کنجی:چون من گفتم
چویا:هوی تمهه بزار منم بشینم رو اون گاو پاهام شکست
دازای:تخت پادشاهی چویا
چویا:تمهههههههههههه
که یکدفعه چویا و دازای ب ی شاخه درکت
دازای:ای ننه ای وای مادر
چویا:چته فقط چندتا شاخن
میسا:چطور من دردی حس نمیکنم🤨
دازای:جنابعالی رو گاو کنجی نشستی ب شاخه ها نمیخوری
موری:بچه ها شما این جایین؟
چویا:یا جد تارزان
دازای:این تارزانه؟
میسا:موری سان خودتونین ؟
موری:من نباشم میخواین کی باشه؟
چویا:عمه من
موری:چویا آنقدر شعر نگو منو از تو این درخت در بیارین
همه:های
میسا:دازای تو قدت بلند تره تو قلاب بگیر من برم بالا
دازای:باشه
*دازای قلاب گرفت
میسا:موری سان دست منو بگیرین
موری:باشه
*و موری کلت میشود
موری:ای
میسا تعادلش رو از دست میده و میفته بغل دازای
دازای:بانوی زیبا حالتون خوبه؟
چویا:تمههههههههههههههههههه میسا رو ول کن💢💢💢💢💢💢💢💢
دازای:باشه چوچو
چویا ی مشت مثل آنیا میزند و دازای رو لح میکند
و میسا رو ول میکند
دازای:ای لح شدم
(پایان فلش بک)
یوسانو *خنده شیطانی :خب مثل اینکه کلی کار دارم
چویا و دازای و میسا:یا خدا
کنجی:😃(بچه انقدر پاکه هیچی نفهمیده از حرف یوسانو😂)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~
خب این پارت هم تومام شد ببخشید اگه کم بود😔
ادامه فردا
دوستون دارم شب خوش😚👐🏻❤❤❤❤❤
𝒑𝒂𝒓𝒕1۳:پهلوانان وارد میشوند
ادامه......
فوکوزاوا:اوکی میتونین برین
میسا و چویا و دازای و کنجی :های
و این طوری شد که ۴ پهلوان رفتن ب سوی جنگل
(یکم بعد)
کویو:فوکوزاوا سان ایده خوبی بود که اون چهار نفرو بفرستیم؟
فوکوزاوا:اوهوم اونا توانایی های خوبی رو دارن (منظورش محبت نیست)
کویو:باشه
(چند ساعت بعد)
تاچیهارا :اون جارو
هیگوچی:پهلوانان وارد میشوند
همه:درود بر پهلوانان
کویو:یا جد مایکی چرا اینطوری شدین؟
میسا:بزارین براتون توضیح بدم
(فلش بک)
چویا:اَ تمهههههههه چرا ما باید میومدیم؟
کنجی:چون من گفتم
چویا:هوی تمهه بزار منم بشینم رو اون گاو پاهام شکست
دازای:تخت پادشاهی چویا
چویا:تمهههههههههههه
که یکدفعه چویا و دازای ب ی شاخه درکت
دازای:ای ننه ای وای مادر
چویا:چته فقط چندتا شاخن
میسا:چطور من دردی حس نمیکنم🤨
دازای:جنابعالی رو گاو کنجی نشستی ب شاخه ها نمیخوری
موری:بچه ها شما این جایین؟
چویا:یا جد تارزان
دازای:این تارزانه؟
میسا:موری سان خودتونین ؟
موری:من نباشم میخواین کی باشه؟
چویا:عمه من
موری:چویا آنقدر شعر نگو منو از تو این درخت در بیارین
همه:های
میسا:دازای تو قدت بلند تره تو قلاب بگیر من برم بالا
دازای:باشه
*دازای قلاب گرفت
میسا:موری سان دست منو بگیرین
موری:باشه
*و موری کلت میشود
موری:ای
میسا تعادلش رو از دست میده و میفته بغل دازای
دازای:بانوی زیبا حالتون خوبه؟
چویا:تمههههههههههههههههههه میسا رو ول کن💢💢💢💢💢💢💢💢
دازای:باشه چوچو
چویا ی مشت مثل آنیا میزند و دازای رو لح میکند
و میسا رو ول میکند
دازای:ای لح شدم
(پایان فلش بک)
یوسانو *خنده شیطانی :خب مثل اینکه کلی کار دارم
چویا و دازای و میسا:یا خدا
کنجی:😃(بچه انقدر پاکه هیچی نفهمیده از حرف یوسانو😂)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
~~~~
خب این پارت هم تومام شد ببخشید اگه کم بود😔
ادامه فردا
دوستون دارم شب خوش😚👐🏻❤❤❤❤❤
۱.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.