خون
خون
پارت سه (درسته)
پرش زمانی به یه هفته بعد
ات ویو :
از وقتی این یارو منو دزدیده من خیلی اذیت و آزار میده بدم کلش کبوده امروز قرار بود که
بابام پول بیاره و منو بگیر خیلی خوشحال بود
دیگه با این عوضی نیستم
راوی ویو:
ات حاضر شد و رفت پایین جیمین منتظرش بود تا بیاد و باهم رفت توی ماشین و رسیدن به محلی که قرار داشتن و بابای ات پول داد و ات و گرفت (بچه ها بهتر از این به ذهنم نرسید ببخشید به بزرگ واری تون ببخشید)
ات : بابای مامانی دلم براتون تنگ شده بود (بغض)
م ب ت : ما هم
بعد اینا همدیگرو بغل کردن و لینا هم اومد و اتو بغل کرد
جیمین ویو :
توی این یه هفته من یه کم حس پیدا کردم به ات نمیدونستم چجوری بگم از اعضا کمک
گرفتم ولی دیگه اگه میخواستم بگم دیر بود از باباش پول رو گرفتم رفتم پیش اعضا
اعضا : سلام جیمین بهش گفتی (همه باهم )
ج ن: نه
ی ی : چرااااا اسکلی
ج ن: اسکل نیستم اون منو دوست نداره من اونو خیلی اذیت کردم
ی ی : ربطی نداره
ج ن:صحیح😐
پارت سه (درسته)
پرش زمانی به یه هفته بعد
ات ویو :
از وقتی این یارو منو دزدیده من خیلی اذیت و آزار میده بدم کلش کبوده امروز قرار بود که
بابام پول بیاره و منو بگیر خیلی خوشحال بود
دیگه با این عوضی نیستم
راوی ویو:
ات حاضر شد و رفت پایین جیمین منتظرش بود تا بیاد و باهم رفت توی ماشین و رسیدن به محلی که قرار داشتن و بابای ات پول داد و ات و گرفت (بچه ها بهتر از این به ذهنم نرسید ببخشید به بزرگ واری تون ببخشید)
ات : بابای مامانی دلم براتون تنگ شده بود (بغض)
م ب ت : ما هم
بعد اینا همدیگرو بغل کردن و لینا هم اومد و اتو بغل کرد
جیمین ویو :
توی این یه هفته من یه کم حس پیدا کردم به ات نمیدونستم چجوری بگم از اعضا کمک
گرفتم ولی دیگه اگه میخواستم بگم دیر بود از باباش پول رو گرفتم رفتم پیش اعضا
اعضا : سلام جیمین بهش گفتی (همه باهم )
ج ن: نه
ی ی : چرااااا اسکلی
ج ن: اسکل نیستم اون منو دوست نداره من اونو خیلی اذیت کردم
ی ی : ربطی نداره
ج ن:صحیح😐
۴.۴k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲