ای کاش در این فصلها من هم زمستان میشدم

ای کاش در این فصلها من هم زمستان می‌شدم!
یک شب تو را می‌دیدم و پیش تو مهمان می‌شدم

از جای خود پا می‌شدی تا پنجره می‌آمدی
من هم برای دیدنت چون برف و باران می‌شدم

در چشم تو از پنجره پر می‌زدم با دیدنت
از شوق تو پروانه‌ای با شمع و گلدان می‌شدم

گاهی کتابی می‌شدم در دست مهرانگیز تو
گاهی برای قهوه در دست تو فنجان می‌شدم

ای کاش جایت بودم و اصلا خودِ تو می‌شدم!
یا باتو از مادر یکی همزاد و همسان می‌شدم

نه، یا همین بهتر اگر میشد که نزدیکت شوم
در بند آغوش تنت هر بار زندان می‌شدم

گفتم زمستان باشم و در اینهمه "ای کاش ها"
شاید به چشمت بیشتر چیزی نمایان می‌شدم
❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 💕 ❣ 😙
دیدگاه ها (۱)

زندگی یعنی!!!همیڹ ڪہ تۅ باشی ۅمڹ دیۅۅنہ‌وار دوسِت داشتہ باشم...

دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است چه کرده‌ای که ز بود و ن...

🍃 🌸 کم نیستند شادی‌هاحتی اگر بزرگ نباشندآنقدر دست نیافتنی نی...

تنها دو چشم تنها دو چشم داشتمدو دریچه ی کوچکو این برای دنبال...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

تک پارتی

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط