چاقوی مرگ🔪 قسمت اول
چاقوی مرگ🔪 قسمت اول
همه چی از اونجا شروع شد که تنهام گذاشت، اولین باری که دیدمش باهاش مشکلی نداشتم آره ناپدریمو میگم. اما یه ماه بعدش...
مادرم رفته بود سر کار منو اون تنها بودیم چون از سرکار مرخصی گرفته بود که پیش من باشه توی اتاقم داشتم با عروسکام بازی میکردم که صدام کرد:(( لونا یه لحظه بیا این جا عزیزم،کارت دارم،میخوام یه چیزی نشونت بدم.
منم که دو هفته ای بهش عادت کرده بودم و بابای خودم میدونستمش بهش گفتم:((الان میام بابا چی میخوای نشونم بدی؟
کریستین(ناپدریم):((بیا تا بهت نشون بدم))
اومدم پیشش گوشیش دستش بود فکر کردم یه چیزی از توی گوشیش میخواد نشونم بده اما...
همه چی از اونجا شروع شد که تنهام گذاشت، اولین باری که دیدمش باهاش مشکلی نداشتم آره ناپدریمو میگم. اما یه ماه بعدش...
مادرم رفته بود سر کار منو اون تنها بودیم چون از سرکار مرخصی گرفته بود که پیش من باشه توی اتاقم داشتم با عروسکام بازی میکردم که صدام کرد:(( لونا یه لحظه بیا این جا عزیزم،کارت دارم،میخوام یه چیزی نشونت بدم.
منم که دو هفته ای بهش عادت کرده بودم و بابای خودم میدونستمش بهش گفتم:((الان میام بابا چی میخوای نشونم بدی؟
کریستین(ناپدریم):((بیا تا بهت نشون بدم))
اومدم پیشش گوشیش دستش بود فکر کردم یه چیزی از توی گوشیش میخواد نشونم بده اما...
۱.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.