تک پارتی شوگا درخواستی
با شوگا قهر بودی و باهم حرف نمی زدین
کنار هم با فاصله رو مبل نشسته بودین و تلویزیون میدیدین. شوگا دست به سینه بود
داشتین تو سکوت فیلم میدیدین که چشمت به یدونه سوسک بالدار بزرگ کنار میز تلویزیون افتاد
یه جیغ بنفش زدی و بی اختیار پریدی بغل شوگا و پاهات که جوراب رنگین کمونی پوشیده بودی رو اوردی بالا
شوگا: یا خدا ترسیدم! چیکار میکنی؟!
ا/ت: سوسکککککککک یه سوسکهههههههه
شوگا: کو؟! ا/ت: اونجاااااا
شوگا اومد مسخرت کنه که یادش اومد تو فوبیای شدید به سوسک داری و داری گریه میکنی
با اینکه باهات قهر بود نگرانت شد و خیلی اروم اونم بغلت کرد و دستشو گذاشت رو یه گوشت
ا/ت: من... هق... میترسم.. هع... ترو.. هق... خدا.. برو بکشش. *با گریه و بغض*
شوگا: گوش کن چی میگم گریه نکن تا بکشمش
ا/ت: هق🥺
شوگا: گریه میکنی ناراحت میشمممم
*با حالت غر زدن و ناراحتی*
ا/ت: ب.. باشه
شوگا: افرین
شوگا دمپاییشو میاره و بایه حرکت سوسکرو میکشه
تو هنوز جلوی چشمات رو از ترس گرفته بودی و یه بغض شدید تو گلوت بود
شوگا خیلی نگرانت شده بود چون دفعه ی قبلی که یه سوسک دیدی غش کردی
شوگا از ترس اینکه دوباره غش کنی بدو بدو میاد کنارت و سفت بغلت میکنه تا راحت گریه کنی
وقتی بعد 2 دقیقه گریه کردن سرتو بالا اوردی چشات و دماغت قرمز شده بودن
شوگا از دیدنت خندش گرفت و گفت: بهتری؟
ا/ت: ارهع
شوگا دستشو میزاره رو گونت تا اشکاتو پاک کنه
شوگا: اشتی؟
ا/ت: اشتی:)
دستاتو میپیچی دور گردنش و بغلش میکنی اونم دستشو میبره رو کمرت و محکم بغلت میکنه^_^
.
.
.
خوب بود؟!
کنار هم با فاصله رو مبل نشسته بودین و تلویزیون میدیدین. شوگا دست به سینه بود
داشتین تو سکوت فیلم میدیدین که چشمت به یدونه سوسک بالدار بزرگ کنار میز تلویزیون افتاد
یه جیغ بنفش زدی و بی اختیار پریدی بغل شوگا و پاهات که جوراب رنگین کمونی پوشیده بودی رو اوردی بالا
شوگا: یا خدا ترسیدم! چیکار میکنی؟!
ا/ت: سوسکککککککک یه سوسکهههههههه
شوگا: کو؟! ا/ت: اونجاااااا
شوگا اومد مسخرت کنه که یادش اومد تو فوبیای شدید به سوسک داری و داری گریه میکنی
با اینکه باهات قهر بود نگرانت شد و خیلی اروم اونم بغلت کرد و دستشو گذاشت رو یه گوشت
ا/ت: من... هق... میترسم.. هع... ترو.. هق... خدا.. برو بکشش. *با گریه و بغض*
شوگا: گوش کن چی میگم گریه نکن تا بکشمش
ا/ت: هق🥺
شوگا: گریه میکنی ناراحت میشمممم
*با حالت غر زدن و ناراحتی*
ا/ت: ب.. باشه
شوگا: افرین
شوگا دمپاییشو میاره و بایه حرکت سوسکرو میکشه
تو هنوز جلوی چشمات رو از ترس گرفته بودی و یه بغض شدید تو گلوت بود
شوگا خیلی نگرانت شده بود چون دفعه ی قبلی که یه سوسک دیدی غش کردی
شوگا از ترس اینکه دوباره غش کنی بدو بدو میاد کنارت و سفت بغلت میکنه تا راحت گریه کنی
وقتی بعد 2 دقیقه گریه کردن سرتو بالا اوردی چشات و دماغت قرمز شده بودن
شوگا از دیدنت خندش گرفت و گفت: بهتری؟
ا/ت: ارهع
شوگا دستشو میزاره رو گونت تا اشکاتو پاک کنه
شوگا: اشتی؟
ا/ت: اشتی:)
دستاتو میپیچی دور گردنش و بغلش میکنی اونم دستشو میبره رو کمرت و محکم بغلت میکنه^_^
.
.
.
خوب بود؟!
۱۱.۴k
۰۹ تیر ۱۴۰۲