دو روزه عمر کوته
دو روزه عمر کوته
سلطان بی همتا #داریوش #اقبالی 🌹 🌹
به دنبال کدامین قصه و افسانه میگردی
در این بیغوله رد پایی از یاران نمی یابی
چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی
در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم
با همه نامهربانان مهربانی کردم
همدلی هم آشیانی هم زبانی کردم
بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست
من نه هرگز شکوه ای از روزگاران کرده ام
نه شکایت از دورنگی های یاران کرده ام
گرچه شکوه بر زبانم می فشارد استخوانم
من که با این برگریزان روز و شب سرکرده ام
صد گل امیــــد را در سینه پرپر کرده ام
دست تقدیر این زمانم کرده همرنگ خزانم
پشت سر پلها شکسته پیش رو نقش سرابی
هوشیار افتاده مستی در خرابات خــــرابی
مهربانی کیمیا شد مردمی دیریـست مرده
سرفرازی را چه داند سر به زیری سرسپرده
می روم دل مردگی ها را ز سر بیــــرون کنم
گر فلک با مــــن نسازد چرخ را وارون کنم
بر کلام ناهمــاهنگ جدایـــــی خط کشم
در سرود آفرینش نغمــــه ای موزون کنم
در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده ام
بس ملامتها کز این نامردمان بشنیده ام
سر دهد در گوش جانم موی همرنگ شبانم
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام
زین سبب گردی ز خاکستر به خودـ پاشیده ام
گــــر بمانم یا نمانم بنده پیـــــر زمانم
❤ 🌺 🌻 🌹 🍀 🌷 🌸 💐 ❤
سلطان بی همتا #داریوش #اقبالی 🌹 🌹
به دنبال کدامین قصه و افسانه میگردی
در این بیغوله رد پایی از یاران نمی یابی
چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی یابی
در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم
با همه نامهربانان مهربانی کردم
همدلی هم آشیانی هم زبانی کردم
بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست
من نه هرگز شکوه ای از روزگاران کرده ام
نه شکایت از دورنگی های یاران کرده ام
گرچه شکوه بر زبانم می فشارد استخوانم
من که با این برگریزان روز و شب سرکرده ام
صد گل امیــــد را در سینه پرپر کرده ام
دست تقدیر این زمانم کرده همرنگ خزانم
پشت سر پلها شکسته پیش رو نقش سرابی
هوشیار افتاده مستی در خرابات خــــرابی
مهربانی کیمیا شد مردمی دیریـست مرده
سرفرازی را چه داند سر به زیری سرسپرده
می روم دل مردگی ها را ز سر بیــــرون کنم
گر فلک با مــــن نسازد چرخ را وارون کنم
بر کلام ناهمــاهنگ جدایـــــی خط کشم
در سرود آفرینش نغمــــه ای موزون کنم
در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده ام
بس ملامتها کز این نامردمان بشنیده ام
سر دهد در گوش جانم موی همرنگ شبانم
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام
زین سبب گردی ز خاکستر به خودـ پاشیده ام
گــــر بمانم یا نمانم بنده پیـــــر زمانم
❤ 🌺 🌻 🌹 🍀 🌷 🌸 💐 ❤
۴.۷k
۲۱ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.