عشق یا انتقام
عشق یا انتقام
P26
_ .......
(ویو کوک)
_ بسه....هه..آه..آه..من...هنوز..تازه ...شروع کردم
؟؟؟؟؟؟
دستاش یهو شل شد و افتاد روم
سرش روی سینم بود
_ ا.ت....ا.تتت
انگار...انگار...بیهوش شده بود
ازش بیرون کشیدم و گذاشتمش روی تخت
تکونش دادم
_ ا.ت...ا.تتت
یعنی چییی؟؟؟
_ هاااایییشششش....شیییبالللل
سریع پتو رو روش انداختم و رفتم لباسام رو پوشیدم
گوشیم رو برداشتم به دکترم زنگ زدم
بهش گفتم سریع بیاد
( پرش زمانی به اومدن دکتر ، ویو کوک)
=کجاست؟
_ توی اتاقه
رفت و در رو باز کرد......
_ صبر کن
=چیشده؟
_لباس تنش نیس
=عیب نداره من دکترم کاری ندارم بهش
_(ابروی بالا انداخته)
رفتم داخل و در رو بستم
....ا.ت لخت بود ...فک کرده میزارم اینطوری ببینتش ...هه..کور خوندی....احمقققق(بچم غیرتیه خببب)
یکی از پیراهنای خودم رو تنش کردم و شورتش رو پاش کردم
یه شلوارک هم پاش کردم
رفتم سمت در رو باز کردم
_ بیا تو
اومد و معاینه اش کرد
_ چیشد ؟؟
=چندمین رابطشه؟
_ دومین....چطور؟
= به خاطر رابطه سختی که برای دومین بار داشته فعلا بیهوشه
_ چی؟ یعنی چی؟
= به نظرم از این به بعد زیاد نباید بهش سخت بگیری ممکنه دوباره طی رابطه بیهوش بشه
_ یعنی چی آخه؟
=یعنی همین
دکتر رفت
منم دیگر این بودم که چرا باید بیهوش بشه
هنوز خوب تنبیه نشده بود
رفتم روی تخت کنارش دراز کشیدم
به خاطر این که سوتین تنش نبود نوک سینه های برجسته و خوش فرمش دیده میشد
دستم رو گذاشتم روی شکمش و نوازشش کردم دستم رو بردم بالا به سمت سینه هاش دستم رو روشن کشیدم نوک سینه اش به دستم میخورد ....
_ هه(پوزخند)
یاد چند دقیقه پیش میوفتم ....
محکم بغلش کردم و چشمام رو روی هم گذاشتم
( پرش زمان ی به نصف شب، ویو کوک)
+ اه....هوم....اهه
خواب بودم که دیدم صدای ناله های یه نفر میاد
بلند شدم
دیدم ا.ته...حتما...ختما درد داره
_ ا.ت...ا.ت..خوبی؟
+ ن....نه..آه..د..دلم......دلم..
اخخخ...دلش درد میکنه ...
دستم رو گذاشتم روی دلش و ماساژ دادم.....
میخواستم لباسش رو بدم بالا که دستم رو گرفت و مانع ام شد
_ من که همه جاتو دیدم ..چیو ازم پنهون میکنی؟هوم؟
دستش رو کنار زدم و لباسش رو بالا زدم و ماساژش دادم
_ میخوای دوش بگیری ؟
+ا....اره...
بلندش کردم
_ میتونی وایستی؟
دستم رو ول کرد
.....
+تالاپپپپپ(صدای افتادن)
تا ولش کردم افتاد
بلندش کردم
بردمش جای حموم لباساش رو میخواستم در بیارم
+...خ..خ..خودم..م..میتونم
دستم رو ول کرد و رفت داخل حموم
پشت در ایستادم
صدای شیر آب اومد ...خیالم راحت شد
رفتم و روی تخت نشستم
+ تالاپپپپپ(صدای افتادن)
P26
_ .......
(ویو کوک)
_ بسه....هه..آه..آه..من...هنوز..تازه ...شروع کردم
؟؟؟؟؟؟
دستاش یهو شل شد و افتاد روم
سرش روی سینم بود
_ ا.ت....ا.تتت
انگار...انگار...بیهوش شده بود
ازش بیرون کشیدم و گذاشتمش روی تخت
تکونش دادم
_ ا.ت...ا.تتت
یعنی چییی؟؟؟
_ هاااایییشششش....شیییبالللل
سریع پتو رو روش انداختم و رفتم لباسام رو پوشیدم
گوشیم رو برداشتم به دکترم زنگ زدم
بهش گفتم سریع بیاد
( پرش زمانی به اومدن دکتر ، ویو کوک)
=کجاست؟
_ توی اتاقه
رفت و در رو باز کرد......
_ صبر کن
=چیشده؟
_لباس تنش نیس
=عیب نداره من دکترم کاری ندارم بهش
_(ابروی بالا انداخته)
رفتم داخل و در رو بستم
....ا.ت لخت بود ...فک کرده میزارم اینطوری ببینتش ...هه..کور خوندی....احمقققق(بچم غیرتیه خببب)
یکی از پیراهنای خودم رو تنش کردم و شورتش رو پاش کردم
یه شلوارک هم پاش کردم
رفتم سمت در رو باز کردم
_ بیا تو
اومد و معاینه اش کرد
_ چیشد ؟؟
=چندمین رابطشه؟
_ دومین....چطور؟
= به خاطر رابطه سختی که برای دومین بار داشته فعلا بیهوشه
_ چی؟ یعنی چی؟
= به نظرم از این به بعد زیاد نباید بهش سخت بگیری ممکنه دوباره طی رابطه بیهوش بشه
_ یعنی چی آخه؟
=یعنی همین
دکتر رفت
منم دیگر این بودم که چرا باید بیهوش بشه
هنوز خوب تنبیه نشده بود
رفتم روی تخت کنارش دراز کشیدم
به خاطر این که سوتین تنش نبود نوک سینه های برجسته و خوش فرمش دیده میشد
دستم رو گذاشتم روی شکمش و نوازشش کردم دستم رو بردم بالا به سمت سینه هاش دستم رو روشن کشیدم نوک سینه اش به دستم میخورد ....
_ هه(پوزخند)
یاد چند دقیقه پیش میوفتم ....
محکم بغلش کردم و چشمام رو روی هم گذاشتم
( پرش زمان ی به نصف شب، ویو کوک)
+ اه....هوم....اهه
خواب بودم که دیدم صدای ناله های یه نفر میاد
بلند شدم
دیدم ا.ته...حتما...ختما درد داره
_ ا.ت...ا.ت..خوبی؟
+ ن....نه..آه..د..دلم......دلم..
اخخخ...دلش درد میکنه ...
دستم رو گذاشتم روی دلش و ماساژ دادم.....
میخواستم لباسش رو بدم بالا که دستم رو گرفت و مانع ام شد
_ من که همه جاتو دیدم ..چیو ازم پنهون میکنی؟هوم؟
دستش رو کنار زدم و لباسش رو بالا زدم و ماساژش دادم
_ میخوای دوش بگیری ؟
+ا....اره...
بلندش کردم
_ میتونی وایستی؟
دستم رو ول کرد
.....
+تالاپپپپپ(صدای افتادن)
تا ولش کردم افتاد
بلندش کردم
بردمش جای حموم لباساش رو میخواستم در بیارم
+...خ..خ..خودم..م..میتونم
دستم رو ول کرد و رفت داخل حموم
پشت در ایستادم
صدای شیر آب اومد ...خیالم راحت شد
رفتم و روی تخت نشستم
+ تالاپپپپپ(صدای افتادن)
- ۱۲.۹k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط