میخک و انتظار
#میخک و انتظار
.
تنها نشانه ای که از تو برایم مانده است
همان لبخند پریده رنگی است که
از لبان تو بر خاک افتاد
و در زیر گام های شتابان رهگذران
گم شد .
من، در نخستین ایستگاه سپیده دمان ایستاده بودم
تو،کمی دورتر
در ابتدای صف طویلی که انتهایش
به کوچه ای بن بست می رسید
و اتوبوس آمد
راه ما، یکی نبود.
نمیدانم ، شاید تو
جایی دورتر از نگاه و نفس های این خورشید شکسته
به خواب آن ستاره ای رفته باشی
که خواهش خاموش دستانم را
از پس ، پرده های خسوف نمی شنود
اما من ، هنوز این جایم
در ابتدای صف طویلی که
انتهایش را
نمی دانم .
با دستانی، آغشته به آواز میخک و انتظار
و نگاهی که
در ازدهام همهمه و پوزخند
گم گشته است .
. #شاعر_تیمور_ترنج
.
تنها نشانه ای که از تو برایم مانده است
همان لبخند پریده رنگی است که
از لبان تو بر خاک افتاد
و در زیر گام های شتابان رهگذران
گم شد .
من، در نخستین ایستگاه سپیده دمان ایستاده بودم
تو،کمی دورتر
در ابتدای صف طویلی که انتهایش
به کوچه ای بن بست می رسید
و اتوبوس آمد
راه ما، یکی نبود.
نمیدانم ، شاید تو
جایی دورتر از نگاه و نفس های این خورشید شکسته
به خواب آن ستاره ای رفته باشی
که خواهش خاموش دستانم را
از پس ، پرده های خسوف نمی شنود
اما من ، هنوز این جایم
در ابتدای صف طویلی که
انتهایش را
نمی دانم .
با دستانی، آغشته به آواز میخک و انتظار
و نگاهی که
در ازدهام همهمه و پوزخند
گم گشته است .
. #شاعر_تیمور_ترنج
۸۰۷
۱۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.