یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط سیدی بود که شغلش فروش

💠 یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط، سیدی بود که شغلش فروش لباس های دوخته شده مانند کت شلوار 👔 👖 بود.

🌟 در آن زمان در خارج از کشور دو تا کارخانه بود که پارچه تولید می کردند و از نظر اهل خبره محصول این دو کارخانه از نظر جنس با یک دیگر هیچ فرقی نداشت. جز این که 🔸 یکی از آن دو تبلیغات زیادی داشت؛ 🔸 دیگری تبلیغات چندانی نداشت. اکثر مردم به سراغ محصولات کارخانه پر تبلیغات می رفتند.

👔 لباس هایی که این سید تهیه می نمود، از پارچه آن کارخانه کم تبلیغات بود ولی کسی متوجه نمی شد.😉

✨ روزی شیخ رجبعلی، در مغازه او نشسته بود. جوانی آمد و لباسی خرید و رفت. شیخ خنده ای می کند☺ ️ و سپس به شاگردش می گوید: علت خنده ام را نمی پرسی؟ می گوید: نمی دانم، بفرمایید به چه علت خندیدید؟!🤔

شیخ رجبعلی در جواب می گوید: مردم نمی دانند که این دو کارخانه، محصولاتش عین یک دیگر است. این جوان 🚶 که لباس را از تو خرید، با خیال و ذهنیت آن کارخانه پر تبلیغات آمده بود! سزاوار بود که به او می گفتی که این پارچه از چه کارخانه ای است!
خنده ام از این بود که وقتی جوان لباس را خرید و رفت، #شیطان آمد و در اطراف تو چرخی زد و تشکر کرد و رفت! 👻 🙏 😪

❌ مراقب تشکرهای شیطان باشیم😔
✍ ️ منبع: نشریه نسیم وحی، شماره 22
👉 @roshangarii 🌹
دیدگاه ها (۱)

‏از ترامپ به خاطر گفتن خلیج ع.ر.ب.ی متنفر نباشید اون ذاتش هم...

نقش روزنامه های زنجیره ای را در بزک کردن برجام فراموش نکنیم،...

🔸 تعداد کامنتهای اعتراض آمیز ایرانی ها در پیج اینستاگرام #ت...

🔰 ‌ روزنامه صهیونیستی هآرتص اذعان کردمردم ایران با هشتگ «هرگ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط