پایان مهلت

پایان مهلت

می گفتː

حالا که جوونم دلم می خواد جوونی کنم،


خوش باشم،از همه خوشگل ترباشم
همه فقط به من نگاه کنن،

دلم نمی خواد مثل مادر بزرگ ها یه چادر چاقچور

بکشم سرم و بچپم تو خونه اون وقت هیچ کس سراغم نمیاد.

خوب وقتی یه کم سنم رفت بالا ،به چهل پنجاه رسیدم یه سفر می رم مکه و بعدش توبه می کنم.نماز می خونم،روسری سر می کنم.
 
حالا کووو تا اون موقع!
خیییلی وقت دارم......

بنده خدا نمی دونست مهلت زنده بودنش خیلی محدوده،
بعد از تصادف حتی فرصت استغفارهم پیدا نکرد.

حجاب فرضیه ای است که ترک آن فرصت قضا ندارد.


@.....D

دیدگاه ها (۱۳)

ﺑﻌﻀﯽ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﺍﯼ ﺯﻥ ﺟﻮﺭﯼ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧﻦﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﯽ ﺷﻮﻫﺮﯾﺸﻮﻥ،ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯿ...

این متن رو از بالا به پایین و از پایین به بالا بخونین ... بب...

من یک معمارمالبته"معمارزندگی"خودمانتخاب کرده ام متفاوت باشمگ...

به این میگن زیبایی…!!!* زیبا بودن فراتر از آن است کهچه تعداد...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۳

black flower(p,269)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط