رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۳۶
سوهی:خب بریم سر اصل موضوع
جی هوپ:اول بریم اتاق جلسات
سوهی:بفرمایید
و بعدش هممون رفتیم اتاق جلسات وقتی که دیگه همگی نشستن دوباره همه چی رو توضیح دادم و جیمین نظرشو تکرار کرد
جی هوپ عمیقا درحال فکر کردن بود که یهو به حرف اومد
جی هوپ:خب اگه بخوایم ببینم هم حق با جیمینه هم اینکه ما مدرک ثابت و یا حتی نشونه ی کوچیکی نداریم
اما ما یکی از مهمترین آدم هاشو داریم،پس باید به دو گروه تقسیم بشیم
گروه اول:میره سراغ نقشه ی اصلی
گروه دوم:پشتیبان و تحقیق گر
کیا میخوام تو گروه اول باشن؟
همه:من
جی هوپ:مگه من دارم بستنی پخش میکنم که مثل بچه ها میگید من،اه اینطور نمیشه خودم گروه بندیتون میکنم
سوهی،تهیونگ،شوگا و نامجون میشید گروه اول
میا و جیمین و جین و لونا میشید گروه دوم
جونگکوک:پس من چی؟من مجسمه ام؟
لونا:یااااا فرمانده من میخوام با گروه یک باشم دارید قسمت اکشن رو ازم میگیرییید من نمیخوام بشینم ساکت
جی هوپ:جونگکوک تو کاری انجام نمیدی،لونا کی گفته گروه دوم ساکت میشینن، کار نصف میشه ۵۰درصدش رو گروه اول ۵۰ درصدش رو گروه دوم
سوهی:و نقشه ی اصلی چی؟
جونگکوک:یک لحظه صبر کنید منم هستممممم لطفاااااا
جی هوپ:جونگکوک تو با منی
جونگکوک:چیکار میکنم؟
جی هوپ:بعدا برات توضیح میدم
جونگکوک:اوکی
جی هوپ:و اما سوال سوهی،گروه دوم میره درباره چیز هایی که این خر گفت تحقیق کنید میرید اونجا و میبینید واقعا همچین جایی هست واقعا هستن یا نه و درباره چیزهایی که گفت تحقیق میکنید
و در این حین گروه اول میره و تمام اسلحه هاشونو آماده میکنه،لباس و کفش و رو پوش و همین چیزها...
حالا هم نگاهم نکنید شبیه بز هستید یالا برید دنبال کاراتون
همه:چشم
جونگکوک:یعنی سوهی هم مثل بز نگاه میکنه،هاهاهاها
سوهی:میام میزنمتااااا
جونگکوک:بیااااا
جی هوپ:بریییید
سوهی:جونگکوک رو ول کردم و رفتیم سراغ کارهامون، من نمیدونم جی هوپ تو این چی دیده و با خودش برده
اه خدای من
اسلحه ها و لباس و بقیه وسایل رو آماده کردیم و لباس های مناسب رو پوشیدیم بی سیم هامونو تنظیم کردیم و بعد از یک ساعت آماده شدن منتظر گروه دوم شدیم
که حدود نیم ساعت بعد اومدن
لونا:راست میگه دروغ نمیگه
سوهی:قشنگ توضیح بده
جیمین:هرچی گفت راست بوده درباره قاتل درباره خونه و مکانش و اینکه سابقه روانی داشته همه چی اوکی بود با اینحال احساس میکنم ی چیزهایی رو مخفی میکنه
سوهی:اوکیه پس،احساست رو هم بعد از گرفتن قاتل تحلیل میکنیم چون واقعا امکانش هست
آماده اید؟بریم؟
همه:بریم
سوهی:ما که گروه اول بودیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم و گروه دوم که پشتیبان ما بود تمام اون محله رو احاطه کرد و همه چی رو متوقف کرد اما بی صدا تا کار راحتر پیش بره
#اسمان_شب
#BTS
#part:۳۶
سوهی:خب بریم سر اصل موضوع
جی هوپ:اول بریم اتاق جلسات
سوهی:بفرمایید
و بعدش هممون رفتیم اتاق جلسات وقتی که دیگه همگی نشستن دوباره همه چی رو توضیح دادم و جیمین نظرشو تکرار کرد
جی هوپ عمیقا درحال فکر کردن بود که یهو به حرف اومد
جی هوپ:خب اگه بخوایم ببینم هم حق با جیمینه هم اینکه ما مدرک ثابت و یا حتی نشونه ی کوچیکی نداریم
اما ما یکی از مهمترین آدم هاشو داریم،پس باید به دو گروه تقسیم بشیم
گروه اول:میره سراغ نقشه ی اصلی
گروه دوم:پشتیبان و تحقیق گر
کیا میخوام تو گروه اول باشن؟
همه:من
جی هوپ:مگه من دارم بستنی پخش میکنم که مثل بچه ها میگید من،اه اینطور نمیشه خودم گروه بندیتون میکنم
سوهی،تهیونگ،شوگا و نامجون میشید گروه اول
میا و جیمین و جین و لونا میشید گروه دوم
جونگکوک:پس من چی؟من مجسمه ام؟
لونا:یااااا فرمانده من میخوام با گروه یک باشم دارید قسمت اکشن رو ازم میگیرییید من نمیخوام بشینم ساکت
جی هوپ:جونگکوک تو کاری انجام نمیدی،لونا کی گفته گروه دوم ساکت میشینن، کار نصف میشه ۵۰درصدش رو گروه اول ۵۰ درصدش رو گروه دوم
سوهی:و نقشه ی اصلی چی؟
جونگکوک:یک لحظه صبر کنید منم هستممممم لطفاااااا
جی هوپ:جونگکوک تو با منی
جونگکوک:چیکار میکنم؟
جی هوپ:بعدا برات توضیح میدم
جونگکوک:اوکی
جی هوپ:و اما سوال سوهی،گروه دوم میره درباره چیز هایی که این خر گفت تحقیق کنید میرید اونجا و میبینید واقعا همچین جایی هست واقعا هستن یا نه و درباره چیزهایی که گفت تحقیق میکنید
و در این حین گروه اول میره و تمام اسلحه هاشونو آماده میکنه،لباس و کفش و رو پوش و همین چیزها...
حالا هم نگاهم نکنید شبیه بز هستید یالا برید دنبال کاراتون
همه:چشم
جونگکوک:یعنی سوهی هم مثل بز نگاه میکنه،هاهاهاها
سوهی:میام میزنمتااااا
جونگکوک:بیااااا
جی هوپ:بریییید
سوهی:جونگکوک رو ول کردم و رفتیم سراغ کارهامون، من نمیدونم جی هوپ تو این چی دیده و با خودش برده
اه خدای من
اسلحه ها و لباس و بقیه وسایل رو آماده کردیم و لباس های مناسب رو پوشیدیم بی سیم هامونو تنظیم کردیم و بعد از یک ساعت آماده شدن منتظر گروه دوم شدیم
که حدود نیم ساعت بعد اومدن
لونا:راست میگه دروغ نمیگه
سوهی:قشنگ توضیح بده
جیمین:هرچی گفت راست بوده درباره قاتل درباره خونه و مکانش و اینکه سابقه روانی داشته همه چی اوکی بود با اینحال احساس میکنم ی چیزهایی رو مخفی میکنه
سوهی:اوکیه پس،احساست رو هم بعد از گرفتن قاتل تحلیل میکنیم چون واقعا امکانش هست
آماده اید؟بریم؟
همه:بریم
سوهی:ما که گروه اول بودیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم و گروه دوم که پشتیبان ما بود تمام اون محله رو احاطه کرد و همه چی رو متوقف کرد اما بی صدا تا کار راحتر پیش بره
۶.۶k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.