ما جوون که بودیم

ما جوون که بودیم،
ته غذاهای فرنگی موجود در تهران دیگه سالاد اندونزی بود ,
که اصن یه چیز مصیبتی بود برای خودش ...
یعنی ساندویچی بغل استخر شیرودی
هر چی رو کسی نمی خورد می ریخت رو هم،
می گفت این سالاد اندونزیه ...
همون سالاد اندونزی به تنهایی آمار بیماریهای گوارشی تو تهران رو چند برابر کرد ...
الان اما توی تهران حتا رستوران مغولی هم داریم ...
یعنی میخوام بگم خود مغول ها نهار همبرگر میخورن،
ولی ما رستوران مغولی داریم ...
ادای خوشبختی درمیاریم تو تهران،
ولی واقعیت اینه که به روی خودمون نمیاریم
دلمون برای یه املت با دل خوش،
یه لوبیاپلو وسط چمنای پارک،
یه کتلت کنار کسایی که دوسشون داریم چقدر تنگ است...
#حمیدسلیمی
دیدگاه ها (۱)

ﭼِﺸﻤﻮﻧﻢ، ﻓﺎﺻﻠﻪ رو از ﭘﻨﺠﺮه دﻳﺪ ﻣﻴﺰﻧﻪ دﻟﻢ اﺳﻢ ﺗﻮ رو فریاد میز...

بیا، که ماسپر انداختیماگر جنگ است... #سعدی

... + چرا سرگردونی؟ - سرگردون؟ خیره شدم. + به چی؟ - خیره‌م. ...

کار شاقی نکرده‌ام؛فقط به زانو درنیامدمفقط تاریکی را از تکلم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط