بار آخر که گفت هند میرود و در واقع سوریه میرفت اشکها

بار آخر که گفت هند می‌رود و در واقع #سوریه می‌رفت، اشک‌هایش را دیدم، لرزش دستانش را لمس کردم.

به من سفارش کرد که هوای خودم را داشته باشم، نکند بیمار شوم. گفت نیایم ببینم غصه خورده‌ای و مثل همیشه لاغر شده‌ای.
خودت را خوب نگه دار. مراقب خودت باش️ امیر به هیچ کس نگفت که کجا می‌رود.

راوی: همسر شهید
#شهید_امیر_سیاوشی

#خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۱)

دو شهید در یک قاب "#شهیدمهدی_زین_الدین " شهید دوران دفاع مقد...

#کلام_شهیددشمن باید بداند و این #تجربه را کسب کرده باشد که ه...

هر چند رفته‌ ای ودل از مـــا گسسته‌ای ؛پیوسته پیشِ چشم خیالم...

آنقـــدر پشتــ خطــ ماندند تــا خــدا جوابشـــان را داد ..م...

My Vampire Mate Season 2 part : ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط