دفتر خاطرات

دفتر خاطرات..
part:2

مادر بزرگ از همون اول سلیقه خوبی داشته..
یعنی این کیم تهیونگ الان زندست؟
اصلا چه اتفاقی براشون افتاده؟
باید توی این دفترا یه خاطره‌ای از کیم تهیونگ هم باشه.. یکی از دفترها رو برداشتم
دفترو که باز کردم وسطش گل بابونه‌ی خشک بود
روی یکی از صفحه ها دوتا عکس چسبیده بود
*عکسها اسلاید دوم*

روی صفحه کنارش نوشته بود "تهیونگ من گلایی رو که امروز بهم دادی خشک میکنم و تاآخر عمرم نگهشون میدارم
۱۴ سپتامبر ۱۹۵۵"

ورق زدم و رسیدم به صفحه اول
امروز رفتم دشت گل ها اونجا کتاب بخونم
اونجا یه نفر رو ملاقات کردم
+سلام بانو میشه خودتون رو معرفی کنید
اولین بار بود که یکی منو نمیشناخت
_واقعا منو نمیشناسی من دختر خان این روستام تو خودت کی هستی.. تا حالا این طرفا ندیدمت
+خوشبختم معلومه مثل مادرتون زن بزرگی هستین.. من وقتی بچه بودم رفتم شهر فقط برای تعطیلات میام اینجا
_مگه نمیگی وقتی بچه بودی رفتی.. پس مادر منو چطور میشناسی
+کمتر بانوانی خان روستا میشن مگه میشه ایشون رو نشناخت‌
_از آدمای خودشیفته خوشم نمیاد بجای این حرفا خودتو معرفی کن..
اسمت چیه؟ مال کدوم خانواده‌ای؟
+ببخشید اگه ناراحت شدین.. من تهیونگ کوچیکترین پسر خاندان کیم هستم

اون وقتی خودشو معرفی کرد معلوم بود..

⋘ 30 likes please, Honey ⋙
👋🍀🩶✏️🥹🔋


#فیک #فیک‌تهیونگ‌ #اسمات
#چند‌پارتی‌تهیونگ #چند‌پارتی‌بی‌تی‌اس
#سناریو‌بی‌تی‌اس #سناریو‌اسمات
#چند‌پارتی
دیدگاه ها (۸)

تیزر فیک جدید...#تاوان‌عشق

دفتر خاطرات..part 3از وقتی خودشو معرفی کرد معلوم بود از چیزی...

ولی مادر گاتل مامان رویاهامه 🫠........#راپونزل #مادرگاتل

دفتر خاطرات..part:1راوی: چند روزی از فوت مادر بزرگ میگذره.. ...

اسم فیک: یک اشتباهموضوع: وقتی حامله ای ولی تهیونگ بهت ...

یعنی چی اخه؟فیک که اسیب نمیزنه اخه ولی اسمات چرا اسمات نوشتن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط