دفتر خاطرات

دفتر خاطرات..
part:1
راوی: چند روزی از فوت مادر بزرگ میگذره.. امروز بالاخره میخوام برم و وسایل هاشو مرتب کنم و در اتاقش رو برای همیشه ببندم
دیگه بعد مرگ مادر بزرگ دلم نمیاد برم توی اتاقش... از وقتی که رفته انگار روح اتاقش هم باهاش رفته دیگه اتاقش بوی عود و دمنوش نمیده..

مادر بزرگ از وقتی نوجوون بود خاطراتش رو می‌نوشت
کلی دفتر داره که پر از دل نوشته هاشن..
اگه بهش اجازه میدادن نویسنده برگی میشد

اول تموم خاطراتش رو ثبت کرده و بقول خودش هر چیزی رو که بهمون نگفته داخل این دفترا نوشته

یسری کارتون بالای کمد مادر بزرگه
وقتی خواستم بدم بالای صندلی تا کارتون ها رو بیارم پایین.. یکی از کارتون ها از دستم افتاد پایین و پاره شد..
هرچی داخلش بود روی زمین پخش شد..
بین اون همه نوشته و شر و عکس چشمم به عکس یه آدم نا آشنا خورد
پشت عکس نوشته بود
" تهیونگ عشق زندگیم آگوست۱۹۵۶ "
کیم تهیونگ دیگه کیه؟ تاحالا اسمشو نشنیدم
احتمالا باید عشق اول مادربزرگ باشه ولی چرا تا حالا مادر بزرگ چیزی در موردش بهم نگفته بود؟؟

https://wisgoon.com/v/TADLX26CK8/
*وایب‌ این ویدیو رو نمیده؟*

⋘ 30 likes please, Honey ⋙
🔋🫠🍀🩶👋🪫✏️👆

#فیک #فیک‌بی‌تی‌اس #اسمات
#چند‌پارتی‌تهیونگ #سناریو
#چند‌پارتی‌بی‌تی‌اس #فیک‌تهیونگ
#سناریو‌اسمات #سناریو‌بی‌تی‌اس
#سناریو‌تهیونگ
دیدگاه ها (۱۱)

ولی مادر گاتل مامان رویاهامه 🫠........#راپونزل #مادرگاتل

دفتر خاطرات..part:2مادر بزرگ از همون اول سلیقه خوبی داشته.. ...

part:2برگشت و با چشمهای گرد و تیله ایش با اخم نگام کرد خواست...

یعنی چی اخه؟فیک که اسیب نمیزنه اخه ولی اسمات چرا اسمات نوشتن...

بچه ها اومدم یه چیزی به فیک و سناریو نویس ها بگماصکی اجباری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط