پارت بعدیی

پارت بعدیی

او.اون..نن هانا عه
جلو رفتم و پسره رو هول دادم عقب
×عوضی جرعت کردی که به اموال من دست بزنی
×میکشمتت
بهش چند تا مشت زدم که ..
÷بس کن مینهو (اینم اسم دار شد )

ویو
×
هانا رو به سمت دفتر بردم
×شما اینحا چه گوهی میخوردین
اصلا میدونستین تو اتاق های مدرستون چه اتفاقی میوفته
..: هعی آقا صبر کن جیشده
×اون پسره عوضی داشت
÷ میخواست بهم تجاوز کنه
..: او من واقعا متاسفم درستش میکنم
×پرونده هانا رو بدین
..: چشم.. چشم لطفا آروم باشید

ویو جلو تر ÷
مینهو منو به سمت ماشین میکشوند
÷بخدا من هیچکاری نکردم .
×دهنتو ببند هانا من میدونم باهات چیکار کنم
÷ببخشید معذرت میخوام ولی م..من کاری نکردم
×میریم خونه میفهمی دروغ گویی چه عواقبی داره

ویو خونه
دستمو گرفت و منو به سمت اتاق میکشوند، نزدیک بود زمین بخورم ولی اهمیت نداد و منو روی تخت پرتاب کرد
×کارت به جایی رسیده با پسرا تو جای خلوت
کیس میری .

دهنشو به گوشم نزدیک و اینا رو گفت و دستش به سمت کمربندش رفت و پیچوند و روی بدنم کشیدش
÷ ن..نه خواهش میکنم .
×خفه شو

ضربه ها همین طور روی بدنم می‌نشست و اون دهن منو با کراواتش بسته بود و اصلا متوجه صدای من نمیشد هرچی تقلا می‌کردم انگار ته انگار ضربه ی آخر روی زد و کمربندو به سمت دیوار پرتابش کرد و از اتاق رفت بیرون اولین بارش نبود هروقت که خیلی عصبی می‌شد میرفت بیرون روی کاناپه می‌خوابید.
من دوباره به دانشگاه برگشتم ولی با تفاوت اینکه دیگه با ددی حرف نمیزدم و ددی هم خیلی سختگیر شده بود .
ویو ÷
توی مدرسه ذاشتم میرفتم سمت دستشویی که یکی منو به دیوار کبوند و دستشو گذاشت روی دهنم .
....: هیسس نمیخوام ازت صدا بشنوم

منم آروم بیهوش شدم و دقیق نمیدونم چقدر ولی وقتی بهوش اومدم خودمو توی یه اتاق دیدم ام..اما اصلا آشنا نیست
دیدگاه ها (۶)

پارت جدیدروی صندلی بسته شده بودم وایی نه کیفم کجاست ؟ وسایلم...

سلام بچه ها من دیگه نمیخوام ادامه بدم و خب پاکم نمیکنم اگه م...

همین طوری حوصله ام سر رفته بود .🗿🚬پارت بعد فیک هارو من واقعا...

پارت هشت(بچه ها اتفاق خاصی نمیوفته میریم فرداش تو مدرسه )÷به...

Police and lovePt15ویو مینهو سه تا پیام آخرش مال همین دیروزه...

Mafias Stepdaughter

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 3 " جونگکوک : چییی می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط